ناهید شیرپیشه: نمیخواهند همه کارهایی که میکنند و وضعیتی که درست کردهاند در معرض دید کسی قرار بگیرد. یعنی جرائم این حکومت وقتی به مشاهده عمومی برسد میشود جرائم ما!
«ظلم آنقدر روشن و زیاد است که اصلا لازم نیست کسی عضو حزب و سازمان سیاسی خاصی باشد که اعتراض کند! هر آدمی که قدرت تجزیه و تحلیل داشته باشد متوجه میشود چه بر سر کشور و مردم آمده است.»
«مگر مادری میتواند از لحظه تولد فرزندش، بارداری، زایمان، شیر دادن، شب نخوابیدن، تربیت کردن، بزرگ شدن و قد کشیدن فرزندش را به یاد بیاورد و ببیند جوان رعنایش با یک تیر ستم از بین رفته، بعد ببخشد؟!»
«مردم نه برای امثال ما مادران دادخواه، بلکه برای خودشان بایستند تا شرایط را تغییر دهند.»
پویا بختیاری جوان ۲۷ ساله در شامگاه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ در اعتراضات مردمی در شهر کرج با اصابت گلوله مأموران جمهوری اسلامی به سرش جان باخت. خانواده پویا بختیاری از آن روز تا کنون برای دادخواهی جان فرزندشان در تلاش هستند. اعضای این خانواده بارها بازداشت و احضار و بازجویی و تهدید شدهاند.
مهرداد بختیاری عموی پویا که سال گذشته برای چندمین بار بازداشت شد، زیر حکم زندان قرار دارد. او هفته گذشته در یک ویدئو اطلاع داد که ماموران امنیتی با دستکاری ترمز اتومبیل وی قصد جانش را کرده بودند و خطاب به نهادهای امنیتی گفت: «اسلحه دست شماست، اگر میخواهید ما را بکشید مانند پویا به جمجمه ما هم شلیک کنید و نامردی نکنید!»
حالا مأموران وزارت اطلاعات امروز دوشنبه ۲۲ شهریور سه روز پس از آنکه خانواده بختیاری برخلاف تهدیدهای نهادهای امنیتی به مناسبت تولد پویا بر سر مزار او رفتند، به خانه ناهید شیرپیشه هجوم برده و با تفتیش منزل، تعدادی از وسایل این مادر داغدار و سوگوار را با خود بردهاند.
ناهید شیرپیشه درباره یورش مأموران اطلاعاتی به خانهاش به کیهان نوین میگوید: «سه مرد و یک زن مأمور وزارت اطلاعات ناگهان به درون خانه وارد شدند. من اول از لای در دیدم که یک مرد ایستاده و گفتم اجازه بدید من لباس مناسب بپوشم اما در را هُل دادند و وارد شدند. تمام خانه را بهم ریختند و جستجو کردند، حتا کشوی لباس زیر مرا مأمور خانم بهم ریخت. به او گفتم خانم جلوی این آقایون زشت است اما انگار نه انگار. بعد اینها راجع به حجاب نظر میدهند و فتوا صادر میکنند! اینطوری میریزند در خانه من، وارد حریم شخصی من میشوند بدون اینکه آمادگی داشته باشم؛ ولی اگر یک دختر در خیابان کمی موهایش پیدا باشد، وسط خیابان آبرویش را میبرند.»
مادر پویا بختیاری در ادامه میگوید: «من به مأموران گفتم که چیزی در خانه ندارم، غیر از اتاق خالی و تخت خالی پسرم پویا! عضو حزب و گروهی هم نیستم. ولی مأموری رو به من کرد و گفت تو عُرضه نداری عضو حزبی باشی!»
وی ادامه داد: «یکی از مأمورانی که امروز به خانه ما آمد، بازپرس وزارت اطلاعات است و پرونده ما زیر دست اوست. من تا الان او را ندیده بودم اما دیگر اعضای خانواده او را دیده و مشخصات قیافهاش را به من داده بودند. او چند بار هم با من تلفنی صحبت کرده بود و مرا تهدید کرده بود. یکبار هم چند وقت پیش بعد از اینکه خبری در شبکههای اجتماعی درباره به کما رفتن منوچهر [پدر پویا] در زندان و بر اثر شکنجه منتشر شده بود، مونا دخترم با قوه قضاییه و با بازپرس تماس گرفت تا درباره پدرش بپرسد اما به مونا گفتند پرونده خانم شیرپیشه هم سنگین شده! من کنار مونا نشسته بودم و وقتی این جمله بازپرس را شنیدم، بلند گفتم «پرونده شما سنگین است که پسر مرا کشتید! پرونده من با دو پست اینستاگرام سنگین است اما پرونده شما با اینهمه آدمی که کشتید سنگین نیست؟!» بازپرس گفت «میایم میگیرمتها!» او لابد امروز آمده بود تا آن جمله مرا تلافی کند!»
این نخستین بار نیست که مأموران امنیتی به خانه مادر پویا آمده و وسایل خانواده را بردهاند. او میگوید گوشی تلفن پویا را دو سال است بردهاند. هارد کامپیوتر پویا و حتا دفتر خاطرات کودکی پویا که نوشتهها و نقاشیهایش در آن بود را نگذاشتند بماند و بردهاند.
او میگوید: «همه عکسها و فیلمهای خانوادگی ما در هارد کامپیوتر پویا بوده. منِ مادر الان نه از پسرم عکسی دارم، نه فیلمی دارم، نه حتا نقاشیهای کودکیاش را! به من میگویند اینها پیش ما امانت است! این چه امانتی است که دو سال طول کشیده؟! اصلا چه کسی به شما امانت سپرده؟! تا آخر دنیا قرار است وسایل بچهام امانت باشند؟ من میخواهم آخرین عکسها در گوشیاش را ببینم. آخرین پیامهایش را ببینم. اما حتا همین را هم از من گرفتهاند.»
خانواده پویا بختیاری در روزهای گذشته همزمان با نزدیک شدن ۱۹ شهریور، زادروز پویا، با فشارهای مضاعف از سوی نهادهای امنیتی روبرو شدند. آنها تهدید شدند که نباید بر سر مزار پویا حاضر شوند با اینهمه اعضای خانواده به مزار پویا رفته و یاد او را گرامی داشتند. پویا بختیاری اگر در اعتراضات ۲۵ آبان کشته نمیشد، اکنون تولد ۲۹ سالگیاش را جشن میگرفت.
ناهید شیرپیشه درباره علت فشار نهادهای امنیتی به او و دیگر اعضای خانواده برای عدم حضور بر مزار پویا همزمان با سالروز تولدش به کیهان نوین میگوید: «میترسند! جوان رشید و رعنای من شده سنگ مزار! ولی آنها باز هم میترسند. گذاشتن عکس مزار پویا در شبکه اجتماعی برای ما جرم محسوب میشود. آنها که جوانهای مردم را کشتند جرم مرتکب نشدند اما من عکس این را که جوان برومندم را به یک سنگ قبر تبدیل کردند منتشر کنم، میشوم مجرم! این روزها دیگر در ایران به یک امر عادی تبدیل شده که شما ببینید کسی تا کمر در سطل زباله خم شده و دنبال لقمهای نان است اما یکبار مهرداد [عموی پویا بختیاری] عکسی از یک زبالهگرد را در اینستاگرامش گذاشته بود به او فشار آوردند که چرا این عکس را منتشر کردی؟! اینها نمیخواهند همه کارهایی که میکنند و وضعیتی که درست کردهاند در معرض دید کسی قرار بگیرد. یعنی جرائم این حکومت وقتی به مشاهده عمومی برسد میشود جرائم ما!»
ناهید شیرپیشه میگوید مأموران امنیتی نه رفتار درستی دارند، نه حتا عقل و فهم درستی دارند: «در اصفهان که بازداشت شدیم ما را بردند برای بازجویی. بازجوی وزارت اطلاعات به من گفت شما چه نسبتی با پویا داری؟ گفتم مادرش هستم. بعد پرسید پویا کیِ شما میشد؟ به او با پوزخند گفتم وقتی من مادر پویا هستم به نظرت پویا چیِ من میشود؟ مشخصه که پسرم است! ببینید، چنین آدمهایی دارند به ما حکومت میکنند! یعنی یک باتوم و شوکر دادهاند دستش؛ اسلحه دستش است؛ به ما حکومت میکنند اما نمیداند وقتی من مادر پویا هستم، پویا هم پسر من است!»
ناهید شیربیشه شامگاه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ که پسرش توسط مأموران امنیتی جمهوری اسلامی به قتل رسید، همراه پویا در خیابان بوده. وی در همین ارتباط به کیهان نوین میگوید که امروز بازپرس وزارت اطلاعات به او گفته «تو خودت پسرت را دم گلوله فرستادی!»
مادر پویا بختیاری میافزاید: «پسر من حقاش گلوله نبود. من کنار پویا بودم، در خیابان گفتیم مرگ بر دیکتاتور! منم میگفتم مرگ بر دیکتاتور! جوابش کف خیابان گلوله نبود. پویا وقتی شکوه گذشته ایران را میدید خیلی تأسف میخورد. یکبار یک مستند درباره محمدرضا شاه میدید و وقتی دید جایگاه ایران در خاورمیانه و دنیا چی بوده و امروزه به چه شکلی درآمده، گریهاش گرفت. من صدای هق هق گریهاش را شنیدم. سؤالی ازش نکردم اما متوجه شدم که به خاطر ایران متأثر شده. برای پویا خیلی سنگین بود که ایران به این روز افتاده. اتفاقا اهل شلوغکاری هم نبود. خیلی آرام و کمحرف بود. اما ظلم آنقدر روشن و زیاد است که اصلا لازم نیست کسی عضو حزب و سازمان سیاسی خاصی باشد که اعتراض کند! هر آدمی که قدرت تجزیه و تحلیل داشته باشد متوجه میشود چه بر سر کشور و مردم آمده است.»
ناهید شیرپیشه میگوید: «چرا باید با پول دزدی و بیتالمال بچههای مقامات به بهترین کشورها بروند اما بچههای مردم در کشور خودشان هیچ امکاناتی در اختیارشان نباشد. پسر من یکی از بهترین دانشجویان در دوران دانشجویی بود. پسر من وقتی درسش در مهندسی الکترونیک تمام شد به من گفت که مامان میخواهم در رشته فلسفه ادامه تحصیل بدهم. چون من یک فرهنگی هستم و تأمین هزینه تحصیل پویا در آن مقطع برایم مهیا نبود گفتم نه پسرم. وارد بازار کار شو و اگر در آینده خودت پول جمع کردی ادامه تحصیل بده.»
او در ادامه به معصومه ابتکار یکی از دولتمندان جمهوری اسلامی اشاره میکند که گفته پسر من رفته است در آمریکا درس بخواند و میگوید: «آیا پویای من و بچههای دیگر ایران دلشان نمیخواسته و نمیخواهد درس بخوانند؟ در مدارس بچهها را یکساعت در سرما یا گرما در حیاط نگه میداشتند تا شعار مرگ بر آمریکا بدهند. اما خود مقامات نظام همه فرزندانشان را به همان آمریکا فرستادهاند.»
ناهید شیرپیشه که آموزگار دبستان بوده است، پس از جان باختن فرزندش به مدرسه رفت و با دانشآموزان خود خداحافظی کرد و مدرسه و کلاس درس را ترک گفت. او به کیهان نوین میگوید: «من بعد از این اتفاق برای پویا فکر کردم که دیگر نمیتوانم معلمی باشم که محتویات این کتابها را تدریس کنم. البته قبلاش هم من محتویات کتابهای درسی را قبول نداشتم ولی بعد از اینکه پویا به این شکل ناجوانمردانه کشته شد دیدم دیگر نمیتوانم این محتویات غلط را به بچهها یاد بدهم که «دیو چو بیرون رود فرشته درآید!» نه! برعکساش است! یا مثلا اینکه بروم به مدرسه و دهه فجر و شرایط مدرسه را تحمل کنم. به همین دلیل ادامه ندادم. حتا درسی در کتاب چهارم درباره آمدن خمینی به ایران هست و من یک روز رفتم مدرسه و به همکارانم گفتم اگر این را تدریس کنید به خون پسر من خیانت کردید!»
ناهید شیرپیشه درباره ایستادگی خودش و خانواده بختیاری در دادخواهی زندگی پویا میگوید «چون ظلم آنقدر آشکار است که هیچکدام نمیتوانستیم سکوت کنیم. پویا پسری تحصیلکرده، اهل مطالعه، مهربان، نجیب، مؤدب و فعال محیط زیست و عاشق طبیعت بود. بعد این بچه در خیابان باید کشته شود؟! پویا در کمال آرامش و منطق تصمیم گرفت به خیابان برود. شما حتما صدای پویا را در همان اعتراضات شنیدید. او همیشه همینطور منطقی و متین بود. او نه دچار هیجان شده بود و نه برای کنجکاوی به خیابان رفت. تصمیم گرفت و رفت! با من مطرح کرد و من گفتم که همراهیات میکنم. این پسر فرسنگها با بزهکاری و خرابکاری فاصله داشت و گلوله حق پویای من نبود.»
ناهید شیربیشه اکنون یکی از مادران دادخواه آبان است و درباره دادخواهی مادران آبان به کیهان لندن میگوید: «برای یک مادر قابل بخشش نیست که فرزندش بطور ظالمانه کشته شود. مگر مادری میتواند از لحظه تولد فرزندش، بارداری، زایمان، شیر دادن، شب نخوابیدن، تربیت کردن، بزرگ شدن و قد کشیدن فرزندش را به یاد بیاورد و ببیند جوان رعنایش با یک تیر ستم از بین رفته، بعد ببخشد؟! یکبار یک نفر به من گفت که شما شجاع هستید، به او گفتم نه، من شجاع نیستم. من یک مادر هستم و نه من و نه دیگر مادران آبان نمیتوانیم ظلمی که در حق فرزندانمان شده را ببخشیم.»
این مادر دادخواه میگوید: «هیچوقت فکر نمیکردم حتا یک روز بعد از پویا بتوانم زنده بمانم. اینکه من بیست و چند ماه ایستادم و توانستم تاب بیاورم و دادخواه او باشم این بود که احساس میکنم راه و هدف پویا مقدس بوده، انتخابش آگاهانه بوده و حتا توانسته در تاریخ مبارزات ایران مؤثر باشد؛ وگرنه تحمل چنین داغی برای فرزند واقعا غیرقابل تحمل است. من درِ اتاق پویا را در خانه نبستهام. من پویا را با قامت بلندش در چارچوب این در تصور میکنم و این یک مرگ تدریجی است.»
ناهید شیرپیشه در پایان میافزاید: «سالهاست میگویند فلسطین اشغال شده اما حواس ما را پرت کردند که خودمان چهار دهه است تحت اشغال این رژیم هستیم. مردم ایران قدرت زیادی دارند. با مرگ و رنج و زندان مردم را به سکوت وادار میکنند اما مردمی که سکوت میکنند روزی به طریقی بلای ما به سرشان میآید و بهتره قبل از اینکه مثل ما داغدار شوند و خودشان ظلم را به این شکل تجربه کنند، با همبستگی شرایط را تغییر بدهیم. سالهاست حق پوشش و آزادی را از مردم گرفتهاند. اختلاس را دیدیم، دزدی را دیدیم، ظلم را دیدیم. مردم نه برای امثال ما مادران دادخواه، بلکه برای خودشان بایستند تا شرایط را تغییر دهند.»