سعید رضوی فقیه، زندانی سیاسیای که از زندان اوین به زندان رجاییشهر تبعید شده است و دوران محکومیت خود را در این زندان پشت سر میگذارد، در یاداشتی، به شرح ماجرای درگیری ظهر روز شنبه هفتم آذر ماه در سالن ١٢ بند چهار زندان رجاییشهر پرداخته است.
کیهان نوین: به دنبال این درگیری، سعید رضوی فقیه سعید مدنی، جعفر اقدامی، بهزاد عربگل و کامران ایازی، دست به اعتصاب غذای نامحدود زدهاند. بر اساس خبرهای منتشر شده از زندان رجاییشهر، دو زندانی دارای سابقه درگیری و شرارت که دوران محکومیت خود را در سالن ١٢ بند چهار زندان رجاییشهر میگذرانند، ضمن تهدید و ارعاب گروهی از زندانیان سیاسی، با چاقو به آنها حمله کردند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
رضوی فقیه در یاداشت خود با عنوان یک اتفاق ساده بر بستری از لایههای پیچیده نوشته است: «توصیف بیطرفانه ماجرا یا غائله چند روز اخیر در سالن ١٢ زندان رجاییشهر آن هم از زبان یکی از طرفهای اصلی درگیری اگر محال نباشد، قطعا خیلی دشوار پذیر و شگفتانگیز است، اما به هر روی محال نیست چون دسترسی به اسناد و مدارک و مشاهدات ممکن است. به هر حال این اسناد و مدارک میتواند هسته سخت و غیر قابل انکار وقایع را در برابر چشم حقیقتبین قرار دهد.»
این زندانی سیاسی یادداشت خود را چنین آغاز کرده است: «زندان فضای غریبی است. کاملا ناشناخته برای آنان که این شگفتی و غربت را تجربه نکردهاند. این تجربه تنها در دراز مدت و با تامل و تفکر برای زندانیانی که قصد شناخت و تجربهاندوزی از این تجربه سنگین و گاه سهمگین را داشته باشند، ممکن است.»
او در ادامه این یادداشت به تاثیری که زندان بر شخصیت افراد میگذارد اشاره کرده، ماجرای درگیری را شرح داده و به حقوق زندانیان سیاسی اشاره کرده است:
توصیف بیطرفانه ماجرا از این قرار است که پس از چندین روز کشمکش بر سر مسائل ساده و پیش پا افتاده که البته بهانهای بیش نبود، دو نفر از زندانیان سابقهدار (به روایت اسناد و مدارک، دارای انواع سابقه گفتنی و ناگفتنی)، بیخبر و غفلتا به سعید مدنی و بنده در محوطه هواخوری هجوم برده و با چاقوهای از پیش در جیب پنهان کرده، سعی در مضروب کردنمان کردند. به چه جرمی؟ باید از خود آنها پرسید! این سخن را نیز بگذاریم تا وقت دگر!
بیتردید اگر در اثر قطع کابلهای برق در خلیج فارس یا پسلرزههای زلزله مسجد سلیمان، دوربینهای ناظر بر حیاط هواخوری از کار نیفتاده باشند، تمام جزییات ثبت و ضبط است و تلاش بنده و آقای مدنی برای گریز از چنگ قدارهبندانی که ما را تعقیب میکردند، مشهود است.
واقعیت ماجرا تا آنجا که چند شاهد صادق به رأیالعین دیدهاند و البته نگارنده هم به عنوان یک طرف اصلی ماجرا دیدهام و از همه مهمتر دوربین حیاط زندان ثبت و ضبط کرده این است که ظهر روز شنبه دو تن از زندانیان که بنا به دلایل متعدد و از جمله حفظ حرمت خانواده و بستگانشان از بردن نام آنها معذوریم، با چاقو به سمت ما که درحال قدم زدن و گفتوگو بودیم هجوم برده و با تهدید و فحاشی به یکباره یورس آورده و چاقوها را به کار گرفتند.
تلاش برای گریز از آن بلوا و بازگشت به سالن هم به نتیجه نرسید و هر دو از چند ناحیه با ضرب چاقو مضروب شدیم.
اما نکته این است که ضاربان بلافاصله به مدیریت اندرزگاه مراجعه کرده و با تنظیم و طرح شکایتی از مضروبان، ما را به چاقوکشی متهم کرده و اعلام کردهاند که رضوی و مدنی نه تنها ایشان را مجروح کرده، بلکه برای رد گم کنی، خود زنی هم کردهاند! در حالیکه مضروبان بنا به اصول از پیش توافق شده مبنی بر حل و فصل مشکلات زندانیان میان جمع خودشان، به مدیریت اندرزگاه مراجعه نکرده و شکایتی در این باب تسلیم زندانبان نکرده بودند.
رضوی فقیه به حمایت ماموران از ضاربان اشاره کرده و نوشته است: «نکته قابل توجه دیگر، هدایت ضاربان از سوی برخی ماموران زندان برای مستندسازی شکایتشان از مضروبان بود. در حالیکه مضروبان از ابتداییترین امکانات درمانی محروم مانده و در سایه مدیریت نمونه(!) اندرزگاه چهار که تنها چند روز پیش از این حادثه مسئولیت بند را عهدهدار شده است، بدون هیچگونه حمایت امنیتی به سالن ١٢ بازگشتند. ضاربان نیز که هر لحظه امکان حمله و هجوم مجددشان میرفت، بدون هیچ گونه تمهید پیشگیرانه به سالن بازگردانده شدند.»
سعید رضوی فقیه نوشته است که بر اساس آییننامه سازمان زندانها و همچنین رویههای جاری، هر زندانیای که دیگران را با چاقو مورد تهدید و جرح قرار دهد، جداسازی شده و سپس از سالن و بند خود منتقل میشود، «اما مضروبان (مدنی و رضوی)، پس از بازگشت به بند و مشاوره با دوستان، تصمیم گرفتند به جای شکایت، در یک اقدام مدنی و مسالمتآمیز دست به اعتصاب غذا بزنند با این خواست که مدیریت زندان ، آرامش و امنیت سالن را تأمین و تضمین کند.»
از نظر اعتصابکنندگان، ضاربان با هر انگیزهای که به این اقدام زشت مبادرت کرده باشند، بالاخره خود نیز قربانی زنجیره نظامات ناعادلانه اجتماعی و سیاسی هستند که کریهترین چهرهاش را میتوان در مکانهایی نظیر زندان رجاییشهر دید: «از همین روست که برای اعتصابکنندگان اعلام نام ضاربان و حتی مجازات ایشان تقلیل یک مساله کلان و ریشهای به مسائل شخصی، کوچک و سطحی است.»
این زندانی سیاسی در ادامه به نقض حقوق زندانیان اشاره کرده و نوشته است: «مساله اصلی این است که زندانیان سالن ١٢ زندان رجاییشهر، به جد با نقض قوانین اساسی و موضوعه مخالفند و از حقوق همه زندانیان، اعم از سیاسی و عقیدتی و … هم دفاع میکنند و این فعالیت را در زندان نیز با شیوه های مدنی ادامه دادهاند و این البته به مذاق برخی خوش نیامده و نخواهد آمد.
از این رو زندانیان سالن ١٢ باید یا با قواعد حاکم بر زندان رجاییشهر کنار بیایند یا اینکه تنبیه شوند، چون حتی در زندان هم از حقوق خود و دیگران به شیوههای مدنی دفاع کردهاند.»
به نوشته رضوی فقیه، گناه زندانیان سالن ١٢ این است که حاضر نیستند به بازرسی برهنه و تفتیشهای زننده دون شأن انسانی تن در دهند. زندانیان این سالن لباسهای هزار بار پوشیده و نظافت نشده و آلوده در محوطه جلوی در اصلی زندان را نمیپوشند، از بستن پابند در عزیمت به دادگاه و بیمارستان خوداری میکنند و ….
این زندانیان از حقوق خود که مصرح در قوانین و آییننامههای زندان است آگاهی و تا آنجا که در توان دارند از این حقوق دفاع میکنند. زندانیان سالن ١٢ تا آنجا که توانستهاند از حقوق زندانیان دیگر نیز با شجاعت و صدای رسا دفاع میکنند. بنابراین کاملا طبیعی است که باید تاوان این حقطلبی خود را بدهند و در این زمینه آنها که بیشتر دفاع میکنند، بیشتر تنبیه میشوند تا آینه عبرت دیگران شوند.
او در ادامه نوشته است: «علی هذا قابل پیشبینی بود که چند زندانی پرسابقه در مصرف و توزیع مواد مخدر و هماهنگ با مدیریت زندان که هیچ جریان سیاسی چپ و راست و میانه نیز حاضر به پذیرش انتصاب آنان به خود نیست، ابزار و ملعبه قرار گرفته و به قصد عملی شدن وعدههای موهوم حل و فصل پروندههایشان به ناآرام کردن فضای زیست زندانیان سیاسی و در جهت تنبیه مضاعف زندانیان قانونگرا، دست به هر کار غیر اخلاقیای از جمله چاقوکشی بزنند.»
سعید رضوی فقیه نوشته است: «زندانیان سالن ١٢ هنوز خاطره آن زندانی بدنام بایکوت شده را در ذهن دارند که با سی و چندسال محکومیت به جرم اعمال غیر متعارف و جعل مدارک نهادهای امنیتی با چه فراغ بالی با حمایت مدیریت زندان مایه اختلال آسایش و بر هم زدن امنیت و آرامش این سالن میشد و بعد هم پس از تنها سه سال با آزادی غیر منتظره، مزد خدمات خود را گرفته و مشمول عفو و رأفت ملوکانه شد. امروز هم ممکن است چشماندازهای روشنی در برابر ضاربان فوقالذکر و محرکان آن سوی میلهها گشوده شده باشد و آنها نیز به پاس خدمات درخشانی که در شکنجه مضاعف زندانیان سیاسی و عقیدتی دارند، گرهای از کار فرو بستهشان گشوده شود.»
این زندانی سیاسی در پایان آزادی چنین زندانیانی را مایه شادی دل خانواده بیگناهشان خوانده است: «البته از رهگذر این آزادی شاید ما نیز در باقی مانده حبس به چند سیر دل خوش دست یابیم.»