وقتی دانشگاه پرینستون حسین موسویان را در سال ۲۰۰۹ استخدام کرد، فکر کردم که او از رژیم فاصله گرفته و جدا شده و میخواهد علیه رژیمی که قرار بود او را به عنوان جاسوس محاکمه کند کار کند. من اشتباه میکردم. او میخواست به خدمت خود برای رژیمی ادامه دهد که همه گونه فرصت در اختیار یک فعال سیاسی خیابانی قرار داد تا دو روزنامه مهم را در اختیار بگیرد، و از هیچکس بودن به سفیر ایران در آلمان و سپس مذاکره کننده ارشد در مذاکرات هستهای با اروپا ارتقاء پیدا کند. غیر اینها او در چندین مقام میانی در نهادهای مختلف نقش مدیریتی داشته است.
When Princeton University hired Hossein Mousaviyan in 2009, I thought he had distanced himself from the regime and wanted to work against the regime that was going to try him as a spy. I was wrong. He wanted to continue serving a regime that gave every street political activist every opportunity to take over two major newspapers, and rise from nobody to Iran’s ambassador to Germany and then chief negotiator in nuclear talks with Europe. to find Other than that, he has had a managerial role in several middle positions in different institutions.
کیهان نوین: محمدجواد ظریف در تلویزیون جمهوری اسلامی موسویان را مدافع همهی مواضع رژیم به نحو احسن معرفی میکند: «آقای دکتر موسویان… همکار ما بوده در وزارت خارجه. الان هم اگر انسان بخواد منصفانه قضاوت بکنه ایشون در امریکا، در اروپا، در کنفرانسهای بینالمللی با تلاش بسیار زیادی از مواضع جمهوری اسلامی ایران خیلی زیبا دفاع میکنه.»
تروریسم اسلامی چگونه مشروعیت یافته و ترویج مییابد و عادی میشود؟ این کاری است که موسویان و همکارانش در روزنامه «رسالت» انجام میدادند. طیف جناح چپ سیاسی نمیدانست چگونه قسمت اول را انجام دهد چون به سلاح شریعت و فقاهت مجهز نبود. اقتدارگرایان تمامیتخواه در هر سه موضوع خوب بودند. «رسالت» تریبون عمومی انجام این دستور کار بود.
حسین موسویان وقتی در ایران و در برابر بوقهای ژریم است فراموش میکند که در پرینستون به چه شغلی وی را گماشتهاند و از تحت ترور بودن مقامات آمریکایی ابراز خشنودی میکند. او در مصاحبه با تلویزیون رژیم اسلامی میگوید: «همسر برایان هوک از وحشت اینکه شوهرش توسط ایران ترور شود شبها خواب ندارد. اینطور لرزه افتاده بود به بدن اینها.»