سایت خبری تحلیلی کیهان نوین
پرونده پا برهنگان‎ (پیمان مرادخانی)

پرونده پا برهنگان‎ (پیمان مرادخانی)

خوب كه بيانديشيم خواهيم ديد، جدای از خود مردم(اکثریت خاموش)و باند قدرت(جمهوری اسلامی ایران)و احزاب و گروهای مخالف(در خارج میهن)یک متهم اصلی در پرونده پابرهنگان نیز خودنمایی می کند بنام ولی فقیه…

1939670_263869937123012_1420187599_o

اگر بخواهیم ولی فقیه و رابطه او با پابرهنگان را بهتر مورد کنکاش قرار دهیم لازم است نخست هم تعریفی از ولی فقیه و هم تعریفی از پابرهنگان داشته باشیم تا سپس برآن شویم که رابطه متقابل آن دو را با یکدیگر مورد بررسی قرار دهیم.

نخست می پردازیم به اینکه چه چیز باعث به پیداش ولی فقیه و مبنای مشروعیت آن است ، ولایت فقیه نظریه ای تاسف بار و بی مغز در فقه شیعه است که نظام سیاسی مشروع در دوران امام معصوم را بیان می کند و رژیم منفور جمهوری اسلامی بر اساس این نظریه موهوم تشکیل شده است.ولایت محدود فقیه از جمله حق قضاوت، صدور فتوا در مسایل شرعی، اخذوجوهات دینی ورسیدگی به امور حسینیه از دیرباز در فقه امامیه مطرح و مورد بحث بوده ودر ارتباط نزدیک با نهاد مرجعیت است.حق قضاوت ولی فقیه به تنهایی استقلال قوه قضایه را در خود محو و نابود می کند.

تاکنون بسیاری از احکام قضایی در ایران تنها بایک سخنرانی ولی فقیه پس از کوتاه مدتی تحت تاثیر قرار گرفته و نقص شده است ، در نظامی که قوه قضایه مستقلی در آن وجود نداشته باشد همواره شاهد بی عدالتی و ستم وبی سامانی خواهیم بود، این یک قسمت از تبدیل شدن یک شخص با استفاده نظریه موهومی به نام ولایت فقیه به یک دیکتاتور خون آشام است واما قسمت دوم اخذ وجوهات شرعی نیز در راستای تشکیل باندهای قدرت در داخل و خارج از ایران ولی فقیه را یاری می رساند ، او با ثروت سرسام آوری که از راه فریب مردم با استفاده از سو استفاده از تفکر دینی مردم بدست آورده ، همواره در حال افزودن به قدرت نامشروع خود و مشروعیت بخشیدن به آن است ، ثروت بیکرانی که از راه اخذ وجوهات دینی بدست آورده بعلاوه منابع مالی دیگر از جمله درآمد نفت و دست اندازی گاه و بیگاه او در سرمایهای ملی و … او راهمچنان در مسند ولایت فقیه یکه تاز نگاه می دارد، و امام سومین ریشه قدرت او را می توان حسینه ها دانست که با مغز شویی اسلامی با سرعت فراوان در حال تولید هوادارانی برای نطام ولایت خود می کند.

در نطریه موهوم ولایت فقیه ، فقیه در فصیلت و شخصیت دینی و اخلاقی و علمی همپای امام معصوم نیست،چراکه ولی فقیه، جدااز شخصیت حقوقی خویش ، دارای شخصیت حقیقی نیز هست که از این نطر با دیگر مردم برابر است(البته درنظریه نه در عمل) واما ویژگیهای ولی فقیه کدامند ، عدالت ، تقوا و پرهیزگاری از ویژگیهایست که یک ولی فقیه باید بدان اراسته باشد ، همانگونه که بر کسی پوشیده نیست ولی فقیه که خود را نماینده خداوند در زمین می پندارد آری از صفات فوق الذکر است ، در حدی که نه تنها در صورت خروج از ایران بدلیل متهم بودن در چندین پرونده تروریستی تحت پیگرد قانونیست بلکه در ایران جایی که او داعيه رهبري أنرا نيز دارد در ميان مردم جايگاهی ندارد و در واقعه در بازی شطرنج سیاست جهانی انقدر گوشه گیر شده که حتی کشورهای اسلامی چون عربستان سعودي که خود مهد اسلام است ، همواره از موضع دشمن به او وسیستم تروریستی دیکتاتوری که او هدایت کننده ان است می نگرند .

و اما پابرهنگان ، اکنون باید تعریفی از پا برهنگان داشته باشیم ، پابرهنگان یا همان مستصعیفین همان اکثریت خاموش هستند که آخرین بار در سال هزارو سیصد و پنجاه وهفت البته بابازیهای پنهان استعمارگرانی چون انگلیس صدای آنها شنیده شد ، اکثریت خاموش در سال پنجاه و هفت با هدف رسیدن به جامعه ای بهتر و رفاه اجتماعی ، عدالت و برابری و آزادی محمدرضا شاه پهلوی را از قدرت خلع کردند و گوش به فرمان خمینی باعث ایجاد ایرانی شدند که در جامعه جهانی و جهه ای به مراتب بدتر از روسپیان دارد و در داخل ایران نیز وجهه ای به مراتب بدتر، و نتیجه انقلاب آنان چیزی نبود جز ، فقر ، فحشا، سقوط فرهنگی ، دربند شدن روشنفکران ، وآزادی غارتگران.

شوربختانه در ایران فقط شاهد تغییر دیکتاتورها هستیم و پابرهنگان به دلیل گم کردن اصل خویش و دنباله روی از تفکر تازی بخاطر نداشتن آگاهی که منشایی جز عدم مطالعه کتاب ندارد، همواره مجبور ند برای رسیدن به آزادی از روش آزمون و خطا بهره بگیرند که این روش به نظر اینجانب رسیدن به دموکراسی را به یک پروسه چندصد ساله تبدیل می کند.

واما راهکار چیست؟چه باید کرد؟احزاب مخالف هر کدام ساز خود را می زنند و میهن پرستان سردر گمند ، ما به آرزوی رسیدن به جامعه بهتر و در زیر استبداد اسلامی حاکم و نبود اتحاد و رهبری واحد، فریب شاهان و شاهزادگان راخوردیم ، احزاب در میهن زبان به دهان گرفتند و به محض یافتن مکانی امن در آن سوی جهان شجاعت نداشته خود را دوباره یافتند و دم از آزادی و اتحاد میزنند، و پابرهنگان در ایران در زندانها می میرند، عدالت و آزادی لگد مال تاریخ شده و ما همچنان در سکوت مرگ دست و پا می زنیم.

من براین باورم که اولین قدم آگاهی رسانی به اکثریت خاموش است ، اکثریت وقتی اگاه شدند ، پی به حقوق خود وستمی که برآنان رفته خواهند برد و سکوت را خواهند شکست ، و اعتراض مدنی ساماندهی شده دومین حرکت خواهد بود و اما سومین و مهمترین کار چیزی نیست اتحاد اتحاد اتحاد و اتحاد ، بیایید همه احزاب را به کناری زده و فقط یک حزب داشته باشیم ، که از تمام تفکر جامعه در کنار هم و باهم برای یک هدف مشترک تلاش کنیم ، مجاهد خلق ، سلطنت طلب ، کمونیست، دموکرات ، عرب ، لر ، لک، کرد و فارس و……..در کنار هم شانه به شانه ، برای ایجاد میهنی آباد و آزاد تلاش کنیم و رای این حزب رای اکثریت باشد نه رای رهبر ، بیاید به اشتباهات خود صادقانه اعتراف کنیم و بخاطر ان از یکدیگر پوزش بطلبیم ، بایید همه و همه یک حزب داشته باشیم حزب پابرهنگان ایران.

پاینده ایران

هفتم فروردین یکهزارو سیصد و نود وسه

پیمان مرادخانی

کیهان نوین ققنوسی است که از خاکستر کیهان غصب شده توسط جمهوری اسلامی و فریاد آزادیخواهی ملت ایران متولد شده و با هدف مرتبط ساختن ایرانیان پراکنده در همه ی کشور ها و آگاه ساختن آنان از اوضاع و احوال و آنچه به ایران مربوط است، نفس می کشد.'