مشهورترین و قدیمیترین سیاستمدار در ایران، شیخ هاشمی رفسنجانی است. قدمت او به معنی دارا بودن بیشترین نفوذ نیست. رفسنجانی در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد، از انزوا و تحقیر رنج برد. به طوری که حتی نتوانست از خود یا خانواده خود هم دفاع کند و دختر و پس از او پسرش، زندانی شدند…
با این وجود، رفسنجانی به عنوان صدای حکمت و تجربه باقی میماند.حتی بدون نفوذ یا اختیارات بزرگ، نظر او در ایران مهم است؛ کشوری که از زمان خروج محمد خاتمی رئیس جمهور میانه رو از قدرت، شاهد تغییرات تدریجی است. ایران امروز توسط سپاه پاسداران آهنین اداره میشود؛ تشکیلاتی که از یک نیروی نظامی در خدمت روحانیون، به یک نیرویی نظامی که روحانیون را به خدمت گرفته، تبدیل شده است. سپاه در راس قدرت است. این نیروی نظامی با استفاده از دوره ریاست جمهوری احمدینژاد رئیس جمهوری سابق ایران، توسعه یافت، بر مراکز سرمایه گذاری و پالایشگاههای نفت چیره شد و نفوذش را تا دیگر سازمانهای نظامی و امنیتی، گسترش داد.
با رسیدن حسن روحانی به منسب ریاست جمهوری، هاشمی رفسنجانی را میشنویم که نظرات میانه رو خود را بیشتر بروز میدهد.آخرین آنها سخنانش در هفته گذشته بود که خواستار همکاری بیشتر با پادشاهی سعودی برای پایان دادن به تنشهای منطقهای بود.
با نگاهی دقیق به جای جای این منطقه گداخته، به طور حتم سخن هاشمی رفسنجانی را یک نصیحت آشتی جویانه مهم برای هر انسان ساکن در این منطقه جغرافیایی با سیصد میلیون جمعیت که ساکنانش از جنگ و خشونتهای سیاسی رنج میبرند، مییابیم. اما هنگامی که به داخل ایران مینگریم، در توانایی هاشمی رفسنجانی در تحمیل این نظرات با رهبری افسارگسیختهای که مشغول اداره جنگ تقریبا در همه منطقه است، تشکیک میکنیم. ایران امروز به اوج درگیری در جنگهای منطقه رسیده و بیش از هر زمان از پیروزی انقلابش تا کنون، تا بناگوش خود در این جنگها فرو رفته است.
شخصیتی مثبت همچون هاشمی رفسنجانی، پیش از او خاتمی و هم اکنون روحانی، به کرسی ریاست جمهوری میرسند، اما تاجدارنی بدون گرز باقی میمانند. زیرا کلید بزرگی که میتواند سیاستهای عالی کشور را تغییر دهد، در دست رهبران تندرو است.
این به معنای این نیست که پیام آشتی جویانه هاشمی رفسنجانی، بیارزش است.این پیام شاید ناخورسندها و ناامیدهای داخل کشور را نشانه رفته تا مشکلات خود را بفهمند. ایران، کشوری ثروتمند از لحاظ منابع و با مردمانی بزرگ، تنها به یک دلیل رنج میبرد؛ سیاستهای ادامه دار رهبریاش که از روزهای نخست انقلاب به رودرروییهای دنکیشوتی مشغول است. ایران یکی از آخرین کشورهای جهان است که همچنان سیستم خود را بسته نگاه داشته آن هم در زمانی که دهها رژیم تندرو در جهان، سیاستهای خود را کنار گذاشتهاند؛ حتی کشورهایی که الهام بخش انقلاب ایران بودند، همچون چین و اتحاد جماهیر شوروی سابق. در جهان کشورهایی به سوی آشتی قدم برداشتند که دهها برابر بیش از ایران، هزینه دادهاند؛ همچون ویتنام.
ملت ایران، در محاصره و تنگدستی به سر میبرد؛ از سی و پنج سال پیش، با کوپن زندگی سر میکند! چنانچه دولت تهران تصمیم بگیرد سیاست خود را تغییر داده، درهای خود را بگشاید و دست آشتی دراز کند، کشوری عظیمتر خواهیم داشت که از احترام و نفوذ بیشتری در منطقه و جهان برخوردار خواهد شد. همین ترکیه، کشوری مسلمان با منابع کمتر از ایران، از وضعیتی برجسته در سطح فردی و کشوری برخوردار است؛ بدون اینکه مجبور شود حتی یک سرباز به جایی بفرستد، یا چیزی از داراییهایش را در جنگهای منطقه مگر برای محافظت از مرزهایش، هزینه کرده باشد. بر خلاف ترکها، ایرانیها از بیش از سه دهه پیش، در نتیجه سیاسیت رهبرانشان که آرزوی هیمنه خارجی را در سر میپرورانند، در رنج هستند؛ رهبرانی که از سازمانها و گروههایی پشتیبانی میکنند که هیچ ارزشی نزد شهروند ایرانی ندارند، همچون رژیم اسد، حزب الله لبنان، حماس در غزه، اخوان المسلمین مصر، دیکتاتور سودان، قبایل شورشی حوثی در یمن و برخی نیروهای آشوبگر در خلیج. آیا هر ایرانی میتواند در هزینه گزافی که از جانب رهبریاش بر او تحمیل میشود، نفعی برای خود ببیند؟ به طور حتم؛ نه.
آنچه که هاشمی رفسنجانی در همکاری با همسایه خود سعودی خواستار شد، عین عقل و به سود همگان است تا رنجهای میلیونها سوری، لبنانی، یمنی، افغان و دیگران پایان یابد. اما چرا از ایران میخواهیم پاسخ این دعوت را بدهد و نه از سعودی؟ دلیل آشکار است؛ پلاگین آتش و مشعل سوزان در دست رهبری ایران است. من مطمئن هستم که سعودی آماده است تا برای ایران کشوری دوست باشد و نه تنها یک همسایه بیطرف. شیخ رفسنجانی یک بار سفری به سعودی داشت و دو هفته، مهمان خادم حرمین بود.برنامهاش هم باز بود، هرجا که میخواست میرفت و با هرکس میخواست دیدار میکرد.اما با وجود گرمی رابطه، مشکلات ادامه یافت چرا که رهبری در تهران در واقع آشتی نمیخواهد و از توافقنامههایی که در دوره رفسنجانی امضا شد، سوء استفاده کرد. حتی دفتر هواپیمایی را به دخمهای برای فعالیتهای خود تبدیل کرد.!
رهبری ایران میتواند گوشهای خود را ببند تا درخواست هاشمی رفسنجانی را نشنود و فرصت را از دست بدهد. اما روزی خواهد رسید که ملت ایران در اثر زندگی بینوایانه خود، ماجراجوییهای نظامی و هدر دادن اموالش برای سازمانها و احزاب خارجی، منفجر شود؛ این همه اقدامات برای چه صورت میگیرند؟ جهت ساختن شکوه برای برخی از رهبران ایران! یعنی همان رویایی که شاه را هم قلقلک داد و در اثر آن، از تاج و تخت خود را از دست داد.
به نقل از روزنامه «الشرق الاوسط»