سایت خبری تحلیلی کیهان نوین

ملانصرالدین؛ طنز تاریخی و تأثیرگذار

برای ما ایرانیان، ملانصرالدین به عنوان یک شخصیت خیالی و شیرین‌سخن آشناست که نمونه بارز ژانر خاصی در ادبیات شفاهی ایران است که «لطیفه» نامیده می‌شود. این شخصیت، یک ملای به ظاهر ساده‌دل اما رُک‌گو و زیرک تصویر شده. موقعیت‌هایِ خنده‌دار و نکته‌سنجی‌هایی که در لطیفه‌های ملا مطرح می‌شوند چنین است که گویی از سادگی‌‌ و رُک‌گویی‌های بدون قصد و غرض وی ناشی می‌شوند اما همواره حاوی طعنه و نکات افشاگرانه‌ و گاه تند در ارتباط با مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هستند. شخصیت ملانصرالدین تقریباً به تمامی‌ ملل خاورمیانه تعلق دارد.

کیهان نوین:  در دوران قبل از انقلاب لطیفه‌های و جوک‌های ملانصرالدین در ایران رواج زیادی داشت. دور از انتظار نبود که بعد از انقلاب اسلامی  و به قدرت رسیدن روحانیون، به دلیل آخوند بودن ملانصرالدین، کمتر با این شخصیت در ادبیات رسمی روبرو شویم. اما در میان مردم ایران خود ملایان حاکم جای جوک‌های ملانصرالدین را گرفته‌اند بدون آنکه محبوبیت و تیزهوشی و نکته‌سنجی وی را داشته باشند. قابل توجه اینکه فکاهی‌هایی که درباره آخوندهای جمهوری اسلامی بین مردم دهان به دهان می‌گردد نه تخیلی بلکه عمدتا از گفتار و رفتار واقعی خود آنهاست!
– تیزهوشی و ظاهر بی‌غرض ملانصرالدین سبب شد تا نام وی بر نشریه‌ای فکاهی و طنز به زبان ترکی آذری قرار گیرد که آنچه را مجاز نیست گفت، بتوان از زبان وی بیان کرد. این نشریه از سال 1906 تا 1917 در شهر تفلیس که مرکز فرهنگی و سیاسی قفقاز در روسیه تزاری بود، منتشر می‌شد.

در دوران قبل از انقلاب لطیفه‌های و جوک‌های ملانصرالدین در ایران رواج زیادی داشت. دور از انتظار نبود که بعد از انقلاب اسلامی  و به قدرت رسیدن روحانیون، به دلیل آخوند بودن ملانصرالدین، کمتر با این شخصیت در ادبیات رسمی روبرو شویم. اما در میان مردم ایران خود ملایان حاکم جای جوک‌های ملانصرالدین را گرفته‌اند بدون آنکه محبوبیت و تیزهوشی و نکته‌سنجی وی را داشته باشند. قابل توجه اینکه فکاهی‌هایی که درباره آخوندهای جمهوری اسلامی بین مردم دهان به دهان می‌گردد نه تخیلی بلکه عمدتا از گفتار و رفتار واقعی خود آنهاست!

همین تیزهوشی و ظاهر بی‌غرض ملانصرالدین است که سبب شد تا نام وی بر نشریه‌ای فکاهی و طنز به زبان ترکی آذری قرار گیرد که آنچه را مجاز نیست گفت، بتوان از زبان وی بیان کرد. این نشریه از سال ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۷ در شهر تفلیس که مرکز فرهنگی و سیاسی قفقاز در روسیه تزاری بود، منتشر می‌شد. بعدها به دنبال قدرت یافتن بلشویک‌ها در قفقاز، محل انتشار آن  ابتدا به تبریز در سال ۱۹۲۱ منتقل شد؛ سپس از ۱۹۲۲ تا ۱۹۳۱ در باکو، پایتخت آذریابجان شوروی، منتشر شد. در تمام این سال‌ها ملانصرالدین با نگارش عربی/ فارسی چاپ می‌شد مگر آنکه مطالبی به زبان روسی در آن باشد. آلفبای سیریلیک در سال ۱۹۳۹ تحت فشار جوزف استالین به زبان ترکی آذری جمهوری آذربایجان شوروی تحمیل شد.

در مورد نشریه ملانصرالدین کارهای پژوهشی به زبان فارسی  چه به صورت پراکنده در نشریات و چه به صورت متمرکز انجام شده است. شماری از روشنفکران ایرانی یا به بررسی ملانصرالدین پرداختند و یا با الگو قرار دادن آن نشریه دهه‌ها بعد آثاری مانند آن خلق کردند از جمله رحیم رضازاده مللک، رحیم رئیس نیا، رحیم سردرنیا و حسن جوادی  که آثارشان با عناوین «هوپ هوپ»، «ملانصرالدین در تبریز» و «ملانصرالدین، خلیل محمد قلی زاده» در ایران قبل از انقلاب و بعدها خارج از ایران منتشر شده است. کار مهم یگری که در مورد نشریه ملانصرالدین شده  در کتاب دو جلدی «تاریخ سانسور در مطبوعات ایران» تالیف دکتر گوئل کهن (انتشارات آگاه ۱۳۶۲) است. در جلد دوم این کتاب، دکتر کهن در بخش مربوط به تاثیر مطبوعات برون‌مرزی ایرانیان در انقلاب مشروطه، بخش قابل توجهی را به نشریه ملانصرالدین اختصاص داده. این کتاب به چاپ دوم هم رسید ولی از قرار  معلوم به دلیل محتوای آن دیگر به چاپ‌های بعدی نرسید.

به زودی قرار است کتاب پژوهشی جدیدی به زبان انگلیسی درباره این نشریه در ماه اوت ۲۰۲۲ انتشار یابد که نگارش آن توسط ژانت آفاری و کامران آفاری انجام شده است. در معرفی این کتاب که عنوان آن را می‌توان «ملانصرالدین، ساخته و پرداخته شدن یک نیرنگباز تیزهوش» ترجمه کرد، دکتر ژانت آفاری نوشته است: Lاین کتاب در مورد نشریه ملانصرالدین است که تأثیر بسزایی در انقلاب مشروطه ایران داشته است. کارکنان ملانصرالدین از چند ملیت بودند. سردبیر و اکثر نویسندگان آذربایجانی شیعه بودند، ولی گرافیک آن توسط جوزف روتر که یک یهودی آلمانی و اشمرلینگ یک مسیحی گرجی انجام می‌شد. ولی مذهب فقط یک هویت قومی‌ در میان دست اندرکاران نشریه ملانصرالدین بود و هرگز منبع تعصب در میان آنان نبود، زیرا آنها سوسیال دموکرات‌هایی با رنگ‌های مختلف بودند.»

دکتر ژانت آفاری در سخنرانی اخیر خود در بنیاد فرهنگ ایران تحت عنوان «ملانصرالدین تفلیس و محفل مهاجری که آنرا به وجود آورد» بسی فراتر از دوره زمانی ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۱ رفت و نگاهی نیز به انتشار این نشریه در تبریز و باکو انداخت. ژانت آفاری که استاد دانشگاه کالیفرنیای سانتاباربارا و مدیر بخش مطالعات ایرانی این دانشگاه است، آثار زیادی در رشته تاریخ و فرهنگ ایران دارد. او در این سخنرانی هم به مشخصات محتوایی این نشریه پرداخت و هم  توجه ویژه به کیفیت بالای هنری و سبک کاریکاتورهاِی آن نشان داد.

یکی از نکات برجسته سخنرانی ژانت آفاری هویت دست اندرکاران و بستر فرهنگی و سیاسی است که این نشریه در آن پا گرفت. به باور او این نشریه به یک محفل دیاسپوریک فراملی تعلق داشت که به پیوند و درجه بالایی از امتزاج ارگانیک و هم‌پیوستگی با خرده فرهنگِ پیشرو قفقاز رسیده بود. جامعه پیشرو تفلیس تحت تاثیر خرده‌فرهنگ پیشرفته روسی آن زمان و فرهنگ اروپایی قرار داشت و دست اندرکاران ملانصرالدین بر زبان روسی تسلط داشتند. آفاری بر این نکته تاکید داشت که نویسندگان و دست اندرکاران نشریه ملانصرالدین مسیری را در پیش گرفتند که  دچار انزوای فرهنگی نشوند بلکه به استقبال فضای فرهنگی و اجتماعی پیشرو تفلیس رفتند که این به «تلقیح» یا به عبارت دیگر غنای فرهنگی آنان منجر شد که بازتاب آن در این نشریه هویداست.

بیشتر دست اندرکاران ملانصرالدین مهاجران نسل چندم ایرانیان آذربایجانی بودند. نباید فراموش کرد که تا چندی پیش از آغاز انتشار ملانصرالدین، در دوره قاجار، قفقاز جزو ایران بود و به این معنا ناشران ملانصرالدین به واقع ایرانی‌تبار بودند. ولی  در شروع انتشار ملانصرالدین  قفقاز جنوبی گذشته از اینکه جزو امپراتوری روسیه شده بود بلکه  تا حد بسیار زیادی تحت تاثیر فرهنگ روسی و اروپایی قرار گرفته بود. شاید این هم دلیلی است که ژانت آفاری هیئت تحریریه ملانصرالدین را یک «محفل دیاسپوریک» می‌نامد. در عین حال بیشتر نویسندگان آن در شهر تفلیس نیز مهاجر شمرده می‌شدند زیرا اکثریت آنان از مناطق آذربایجانی‌نشین قفقاز به تفلیس آمده بودند. شهر تفلیس در آن زمان چه از نظر سیاسی و چه فرهنگی به دلیل چندملیتی و چندمذهبی بودن، فضایی به مراتب پیشرفته‌تر از باکو و مناطق ارمنی‌نشین قفقاز داشت.

میرزا جلیل محمد قلی زاده مؤسس و سردبیر ملانصرالدین از نسل سوم مهاجری بود که پدر بزرگش از شهری خوی در ایران به قفقاز رفته بود. او به زبان روسی تسلط داشت و تا سال‌های ۱۹۲۰ به ایران نرفته بود.
همسرش حمیده خانم جوانشیر که در سال ۱۹۰۷ به ناشران ملانصرالدین پیوست، زنی آگاه و پیشرو بود که پشتیبانی مالی اصلی نشریه را هم بر عهده داشت. او از یک خاندان قره باغی بود که روابط خود را با بستگان دور در ایران حفظ کرده بودند.

شماری نیز کسانی بودند که بیشتر بین ایران و  قفقاز در رفت و آمد بودند و پیوندهایِ خود را با ایران حفظ می‌کردند که همین امر  در تاثیرگذاری ملانصرالدین بر ایرانیان و بر حرکت‌های پیشرو آنان نقش داشت.

علی اکبر طاهرزاده صابر شاعر برجسته‌ای که شعر آذربایجان را متحول کرد از جرگه این ناشران به اصطلاح فراملی بود. او در شماخی در قفقاز جنوبی به دنیا آمده بود.
برادر جوان‌تر میرزا جلیل، به نام میرزا علی اکبر، دیگر همکار نشریه ملانصرالدین، سال‌ها در ایران زندگی و کار کرده بود و در انقلاب مشروطه ایران هم شرکت داشت و از دوستان نزدیک ستارخان بود.
عبداالرحیم بیگ حق وردیف نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر و عضو مجلس (دوما) روسیه بود.
نریمان نریمانف هم پزشک بود و هم داستان‌نویس و رهبر حزب سوسیال دموکرات همت ایران که بر فرقه اجتماعیون تاثیر عمیقی گذاشت که بعدها به صورت حزب سوسیال دموکراتیک ایران درآمد.
محمد سعید اردوبادی خبرنگار و نویسنده چیره‌دستی بود و گزارش‌های انقلاب مشروطه ایران در زمان جنگ داخلی تبریز در سال ۱۹۰۸ تا ۱۹۰۹را می‌نوشت.
البته همه دست اندرکاران نشریه از قفقاز  نبودند مثلا معاون سردبیر، عمر فائق، سُنی بود و بستگانی در ترکیه داشت.

نشریه ملانصرالدین فراتر از شهرت فردی نویسندگان آن، یک مکتب طنز در میان آذربایجانی‌‌ه برجای گذاشت. در همان دوره اول انتشار ملانصرالدین در تفلیس تعداد خوانندگان و علاقمندان ملانصرالدین در ایران بیشتر از خوانندگانش در قفقاز بود. نشریه به صورت قاچاق وارد ایران و توزیع می‌شد. علاوه بر خوانندگان با سواد، نشریه برای کسانی که خواندن و نوشتن نمی‌دانستند در قهوه‌خانه‌ها با صدای بلند خوانده می‌شد.

از نظر جهت‌گیری سیاسی و فرهنگی و میراثی که ملانصرالدین از خود به یادگار گذاشته باید به پیشرو بودن آن در امر مذهب اشاره کرد. ملانصرالدین نشریه‌ای آشکارا ضدمذهب نبود، بلکه خواهان اصلاحاتی در اسلام و شیعه بود. مخالف مراسم خشن شیعه مانند قمه‌زنی و سینه‌زنی بود. ضد دیکتاتوری و طرفدار آزادی و عدالت اجتماعی و قانون اساسی مدرن بود. خواهان گسترش آموزش سکولار و به ویژه حق تحصیل زنان و برابری آنان با مردان بود. ملانصرالدین خودش را منحصر به مسائل جامعه محلی مسلمانان آذربایجانی تفلیس نمی‌کرد بلکه نگاه جهانی داشت. همچنین مخالف امپریالیسم روسیه و کشورهای اروپایی و ستم بر مردم کشورهای خاورمیانه بود.

بعد از شوروی شدن قفقاز در شرایط متحولی  که به وجود آمده بود میرزا جلیل و حمیده خانم  به تبریز نقل مکان کردند و نشریه را در سال ۱۹۲۱ در آنجا نشر دادند. اما با واکنش شدید محافل محافظه‌کار ملایان روبرو شدند.  مقامات ایرانی هم از میرزا جلیل خواستند که نشریه را به زبان فارسی در آورد که او قبول نکرد. از حمیده خانم هم خواستند که حجاب سر کند که او نپذیرفت. با توجه به پیوندهای عمیق آنان با قفقاز و نیز دعوت دولت شوروی آذربایجان، این زوج در سال ۱۹۲۲ به باکو مهاجرت کردند. آنها در باکو شروع به انتشار نشریه کردند که تا سال ۱۹۳۱ ادامه یافت. اما به تدریج مقامات آذربایجان شوروی در صدد دخالت در امور نشریه برآمدند. از جلیل میرزا خواستند که اسم آنرا عوض کرده و «الله‌ستیز» بگذارند که تاکیدی بر هویت ضدمذهب آن باشد. میرزا جلیل قبول نکرد. به این ترتیب، به تدریج  در باکو شرایطی پیش آمد که ملانصرالدین از انتشار باز ایستاد.

نکته جالب توجه اینکه ملانصرالدین در شرایط دیکتاتوری روسیه تزاری، حتی با انتقاد از امپریالیسم روسیه، در بستر جامعه متکثر و خرده فرهنگ پیشرو تفلیس توانست دوام بیاورد و ببالد و خوانندگان بسیاری حتی در خارج از تفلیس بیابد، ولی در آذربایجان شورویِ که مدعی پیشرفت و ضدخرافات و مذهب بود، با کنترل مستقیم  به زودی از فعالیت باز ایستاد و نتوانست به انتشار خود ادامه دهد.

کیهان نوین ققنوسی است که از خاکستر کیهان غصب شده توسط جمهوری اسلامی و فریاد آزادیخواهی ملت ایران متولد شده و با هدف مرتبط ساختن ایرانیان پراکنده در همه ی کشور ها و آگاه ساختن آنان از اوضاع و احوال و آنچه به ایران مربوط است، نفس می کشد.'