وابستگان جمهوری اسلامی و همچنین افراد و جریاناتی که به دوران پهلوی نه به عنوان عصر پیشرفت و شکوفایی ایران بلکه از زاویه ایدئولوژیک و منافع شخصی و گروهی نگاه میکنند، نسبت به شعارهای مردم و نسلهای جوانی که از آن عصر فقط شنیده و خواندهاند، با خشم و گاه خیالپردازی و هذیانگویی واکنش نشان میدهند چرا که واقعیت نظامشان نحیفتر و تبهکارانهتر از آن است که بتوانند مستندات ارائه دهند.
همانگونه که متأسفانه ماه بهمن برای نسلهای موجود با نام شنیع خمینی و انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن گره خورده، امردادماه نیز از جمله به دلیل درگذشت دو پادشاه پهلوی در چهارم و پنجم امرداد یادآور این سلسله است. این روزها جوانانی که جمهوری اسلامی را نمیخواهند در شهرهای مختلف شعارهایی نه تنها در ستایش رضاشاه به عنوان بنیانگذار ایران نوین سر میدهند بلکه با ابراز شرمندگی از پادشاهانی که جز پیشرفت و امنیت و سربلندی ملت و مملکت نمیخواستند، نشانهای دیگر از آگاهی تاریخی را به نمایش میگذارند چرا که شرم فضیلتی است که از آگاهی میآید.
در کیهان نوین بارها به دلایل محبوبیت پهلویها در میان بخش مهمی از مردم و نسلهای جوان پرداخته شده. اگرچه توضیح این رویکرد ساده است اما مغرضانی که نان و آبشان از جمهوری اسلامیست و هر خطری علیه آن را تهدیدی نسبت به موجودیت خود میدانند، ترجیح میدهند با توسل به خیالات و کُرات دیگر، خودشان و مخاطبانشان را در درک تاریخ و «علوم انسانی» حتا «عقبمانده» بنامند اما نتایج عملکرد دو نظام را نبینند!
گذشته از مبحث تاریخی و فرهنگی نظام پادشاهی، اگر به فرض محال، جمهوری اسلامی دستاوردهای دوران پهلوی را گسترش داده بود، ما شاهد شرایط فلاکتبار کنونی نمیبودیم و لزومی نمیداشت که زمامداران و ریزهخوارانش از این سلسله هراس داشته باشند. چنانکه پادشاهان پهلوی هرگز نگران این نبودند که ممکن است «سلطنه»ها و «دوله»های قاجار دل مردم را بربایند! در سال ۵۷ نیز انقلاب اسلامی دل ارتجاع سرخ و سیاه را که بسیار گسترده بود ربود و توانست در محاسباتی خطا با پشتیبانی بینالمللی بلای جان ایران و منطقه شود.
مقایسه یکی از راههای ادراک واقعیت است و ایرانیان شرایط خود را با گذشته مقایسه میکنند و میبینند نه تنها به دوران قاجار بازگشتهاند بلکه کشتاری که این رژیم از مردم کرده و میکند با توجه به دوران و جمعیت، با حمله مغول و اعراب قابل مقایسه است. در قرن بیست و یکم مادران جوانان جانباخته مثل امروز جمعه هشتم امرداد ۱۴۰۰ میتوانند عکسهای فرزندان دلبند و برومند خود را به دست گرفته و در میدانی که «شهیاد» است خود را نماد آزادی و عدالت این مملکت بدانند و با صدای بلند به آنهایی که هنوز خاموشاند بگویند: بردگی بسه! ما نمیگیم از ما حمایت کنید؛ از خودتون حمایت کنید!
آنها مادران سوگوار چهار دهه اعدام و تیرباران و شلیک در خیابانها را دیدهاند و میدانند اگر فریب و سکوت ادامه پیدا کند، عکسهای جانباختگان ملت بیشتر و مملکت ویرانتر خواهد شد!
نویسنده : لیلا جهانگیری گیلانده