سایت خبری تحلیلی کیهان نوین
جلوس یک جنایتکار علیه بشریت بر کرسی «پاستور»: تحقق یک رؤیا؛ ناقوس سرنگونی و آغاز پایان یک تجربه تلخ تاریخی (بخش نخست)

جلوس یک جنایتکار علیه بشریت بر کرسی «پاستور»: تحقق یک رؤیا؛ ناقوس سرنگونی و آغاز پایان یک تجربه تلخ تاریخی (بخش نخست)

کیهان نوین: «انتخابات ریاست جمهوری» ۱۴۰۰ و نتیجه نهائی و از پیش «مهندسی شده» آن که منجر به منصوب شدن یکی از «بزرگترین جنایتکاران تاریخ» و عامل اصلی قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ به این مقام شد، در عمل پرده آخر نمایشی بود که از بیش از سی سال پیش و به کارگردانی شیخ علی خامنه‌ای برای یکپایه کردن «نظام مقدس جمهوری اسلامی» و تبدیل تدریجی آن به یک «حکومت اسلامی» آغاز شد و با حذف یا سر به نیست کردن رقبای اصلی در داخل هیئت حاکمه به سرانجام رسید. رؤیای یک حکمرانی «بی‌سرخر» که از منظر «رهبر معظم»، هرچند با تاخیر بسیار و در شرایطی بغایت نامطلوب، ولی سرانجام تحقق یافت تا او به تصور خود، با آسودگی و فراغ، خواب انتقال قدرت و «ولایت مطلقه فقیه» را به دم و دنبالچه‌های خویش ببیند!

انتصاب یک «جنایتکار علیه بشریت» یعنی مجری اصلی قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ به مقام «ریاست جمهوری» نظام، پرونده نیم‌خفته این فاجعه دردناک را دوباره در سطح افکار عمومی‌ گشود و به واسطه آن موضوع نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر و جنایاتی را که رژیم جمهوری اسلامی طی ۴۳ سال عمر ننگین خویش در قبال مردم ایران مرتکب شده است، برجسته‌تر نمود.

این در حالیست که طی این سال‌ها در عمل سردمداران مرتجع، وحشی، بی‌وطن و مملکت‌سوز این نظام اسلامی و خونریز با ایران و ایرانی به عنوان غنائم جنگی برخورد کرده و می‌کنند و تا زمانی هم که در حاکمیت هستند چنین خواهند کرد چرا که این رفتار و این سیاست برخاسته از اصول خدشه‌ناپذیر اعتقادی و ایدئولوژیک و بینش فقهی آنهاست.

یک مراجعه ساده به لجنزار مطالب مندرج در کتب مرجعی که در مدارس گسترش جهل موسوم به «حوزه‌های علمیه» برای شستشوی مغزی و سمت و سو دادن به تفکرات، جهان‌بینی و در نهایت اندیشه و رفتار فردی و اجتماعی آخوندهایی که تولیدات انبوه همین حوزه ها هستند، پایه آموزش و تعلیم قرار می‌گیرند، این واقعیت ملموس را تایید می‌کند.

به هر ترتیب، آنچه در پایان این نمایش مسخره و مضحک «انتخاباتی» رخ داد، یکبار دیگر فرصتی را فراهم آورد تا اکثریت مردم به ویژه نسل‌های متولد شده بعد از «انقلاب» و قربانیان فاجعه بهمن ۵۷، همصدا با مترصدان سرنوشت ملت و تمامیت ارضی سرزمین عزیز و تاریخی ایران بپرسند که راستی در آن روزها و بعد از ۲۲ بهمن چه شرایط ویژه‌ای از نظر سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و… بر جامعه، بر ذهن عموم مردم و به‌خصوص بر اندیشه و روح و روان نخبگان آنها حاکم بود تا سبب شود که یک ملت، در دافعه «سلطنت» به جاذبه «امامت» افتاده و سرمست از «انقلاب»، مملکت را از «خاندان پهلوی» بگیرند و روی دوش هزاران زن و مرد سرودخوان در کف خیابان‌ها، چشم و گوش بسته، به سردسته‌ی این جانیان بی‌وطن و ایران‌سوز یعنی «امام خمینی» بسپارند؟!

در این نوشته تلاش خواهد شد تا پس از تلاش برای پاسخگویی به این پرسش که «چه کسانی «انقلاب» کردند؟» (قسمت اول)، به «نقش و مسئولیت نخبگان و تشکل‌های سیاسی در به قدرت رسیدن خمینی» بپردازم (قسمت دوم). وقایع مربوط به «ورود خمینی به ایران و تاسیس «دادگاه های انقلاب»» و بخشی از عملکرد آن تحت عنوان «اعدام امرای ارتش؛ ظهور جانیان و نقطه آغازی در ارتکاب جنایات!» مرور خواهد شد (قسمت سوم). در ادامه، به بررسی «پیام دردناک نخبگان و تشکلات سیاسی و اجتماعی به «دادگاه انقلاب»» خواهم پرداخت (قسمت چهارم). در پایان (قسمت آخر) با توجه به تحولات کنونی اوضاع سیاسی ایران و استقبال گسترده از شعار «نه به جمهوری اسلامی» که منجر به تحریم انتخابات نمایشی ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ و از سر گرفته شدن اعتراضات سراسری مردم علیه نظام ولایت شیطانی حاکم شد، به یک نتیجه‌گیری مضاعف تحت عنوان «ناقوس سرنگونی و آغاز پایان یک تجربه تلخ تاریخی» خواهم پرداخت.

عقبگرد فاجعه‌بار جامعه ایران از «سلطنت» به «امامت» آنهم در شرایطی که گفته شد، نه یک روایت مبالغه‌آمیز بلکه توصیف واقعی یک داستان بسیار تلخ تاریخی است. کافیست نظری کنیم به تراوشات قلمی‌ رضا براهنی نویسنده چپگرا، شاعر، ناقد ادبی و عضو کانون نویسندگان ایران که تنها چند روز قبل از ورود خمینی به ایران در روزنامه اطلاعات انتشار یافته است.

وی می‌نویسد: «حضرت آیت‌الله العظمی‌ روح‌الله خمینی، مبارز بزرگ انقلاب ایران و رهبر عالیقدر شیعیان جهان، پس از سال‌‌ها تبعید، اینک اراده کرده‌اند که به آغوش مردم خویش بازگردند. این تبعید بر خلاف اصول دموکراسی و بر خلاف قوانین ایران و کلیه اصول و قوانین بین‌المللی و منشور سازمان ملل، به وسیله خودکامه‌ترین فرد روی زمین یعنی شاه ایران بدیشان تحمیل شده بود.

بازگشت حضرت آیت‌الله خمینی به کشور، بازگشتی که کلیه مردم ایران برای استقبال از آن خود را آماده کرده‌اند، نه تنها مطابق قوانین ایران، قوانین بین‌المللی و منشورهای سازمان ملل و حقوق بشر است، بلکه حقی راستین است که حضرت آیت‌الله خمینی با مبارزه بی‌امان، پیگیر و استوار خود بدان دست یافته‌اند.

علاوه بر این، مبارزه حضرت آیت‌الله با شاه، استعمار، دیکتاتوری و استثمارگر خارجی در ایران آنچنان عموم مردم ایران را از کارگر، روستایی، بازاری، خیابانی، دانشجو، محصل، زن و مرد و پیر و جوان، پزشک، مهندس، روشنفکر، استاد دانشگاه، نویسندگان مطبوعات و شاعران و هنرمندان، از خود بیخود و هیجان‌زده کرده است که بدون تردید می‌توان گفت که اینک بزرگترین استقبال تاریخ جهان در شرف قوام یافتن و وقوع پیدا کردن است.

مردم ایران با آرامش تمام از کلیه شهرها و دورترین قصبات و روستاهای کشور به پایتخت روی آورده‌اند تا بلکه از نزدیک چهره مبارز بزرگ ایران را ببینند و درودها، تهنیت‌ها و سپاس‌های پاک و بی‌‌شائبه خود را نثار قدوم این بزرگمرد تاریخ اسلام و ایران بکنند.

از آنجا که حضرت آیت‌الله خمینی مظهر آزادی ایرانیان از یوغ بندگی و بردگی استعمار و سلطنت ملعبه قرار گرفته در دست استعمار هستند، مردم ایران بازگشت ایشان را به فال نیک گرفته‌اند و احساس می‌کنند که به زودی با کوشش‌های بیشتری که در خود ایران برای ایجاد یک دموکراسی گسترده، عمیق و واقعی به عمل خواهد آمد، ایران سرانجام پا به مرحله‌ای خواهد گذاشت که در پایان آن فقر، افلاس، خفقان، ورشکستگی، نومیدی، آزمندی و حرص سرمایه‌دارانه از میان بر خواهد برخاست و ایرانی از هرج و مرج اقتصادی، بی‌نقشه و حکومتی بی‌برنامه نجات خواهد یافت و با داشتن برنامه‌ای دقیق به بازسازی جامع کشور همت خواهد گذاشت…»

نویسنده : لیلا جهانگیری گیلانده

کیهان نوین ققنوسی است که از خاکستر کیهان غصب شده توسط جمهوری اسلامی و فریاد آزادیخواهی ملت ایران متولد شده و با هدف مرتبط ساختن ایرانیان پراکنده در همه ی کشور ها و آگاه ساختن آنان از اوضاع و احوال و آنچه به ایران مربوط است، نفس می کشد.'