نیما نوروزی
بسیج نامی است که ابتدا با عنوان بسیج مستضعفان بر سر زبان ها افتاد. حال هدف از تشکیل چنین حذب و نهادی چه بوده و چه شد که این نهاد به نیروی مقاومت بسیج تغییر نام داده؟ مقوله ای است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
پس از روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی، نیروهای مردمی به همراه سپاه پاسداران و نیروهای کمیته ی انقلاب به منظور تثبیت نظام و استحکام بخشیدن پایههای آن به آموزش نظامی مردم پرداخته و مسئولیت آموزش، آمادهسازی و سازماندهی مردم در ابعاد مختلف را به عهده گرفتند. این روند همچنان ادامه داشت تا اینکه خمینی در آذر 1358 فرمان تشکیل بسیج مستضعفان را صادر کرد.نقطه آغاز شکلگيری بسيج در ايران، اظهارات خمینی در چهارم آذرماه ۱۳۵۸ بود که گفت: «مملکت اسلامی بايد همهاش نظامی باشد و تعليماتش نظامی باشد. بايد ملت ما جوانهايش مجهز باشند به همين جهاز و علاوهبر جهاز دينی و ايمانی که دارند، مجهز به جهازهای مادی و سلاحی هم باشند. جوانها را يادشان بدهيد، همهجا بايد اينطور باشد که يک مملکتی بعد از چند سالی که بيست ميليون جوان دارد، بيست ميليون تفنگدار داشته باشد و يک چنين مملکتی آسيبپذير نيست و الآن هم الحمدالله آسيبپذير نيست».
پس از این اظهارات شورای انقلاب اسلامی در تاریخ 19/4/1359 تشکیل سازمان بسیج ملی را به تصویب رساند. اين سازمان ضمن آموزش و سازماندهی همهی افراد داوطلب، آنان را برای مقابله با هرگونه تهديد و تجاوز داخلی و خارجی آماده میکرد.
هنوز چند ماه از آغاز فعالیت سازمان بسیج ملی نگذشته بود که به دلیل عملکرد نه چندان مطلوب آن، اداره آن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محول شد. بر اساس تصویب مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای نگهبان در دیماه 1359 سازمان یاد شده با عنوان «واحد بسیج مستضعفین» در سپاه ادغام و فرماندهی آن به سپاه واگذار شد.
بدون شک، هرگز تصور نمی شد که شاید روزی بسیج با شائبه سیاسی ادامه حیات دهد و با اجیر کردن نوجوانان و جوانان از قشر کم درآمد و فقیر جامعه و تجهیز آنان به باتوم و گلوله، به جان و مال مردم بیافتد. به نظر می رسد که سازمان بسیج رسما نوجوانان دانش آموز را جذب و مسلح به باتوم و تفنگ ساچمه ای کرده و برای ایجاد رعب و ترس و وحشت مردم به خیابان آورده است.
سوال های بسیاری در مورد اهداف و نقشه های پشت پرده ی مسولین از آوردن نوجوانان به میدان و وادار کردن آنان به ضرب و شتم مردم وجود دارد. آیا این ها بخشی از کارآموزی نوجوانان برای تمرین جنگ داخلی سال ۹۰ است که اخیرا فرماندهان سپاه پیش بینی کرده اند؟
از حکومتی که سرنوشت میلیون ها نوجوانان ایرانی را به کسی چون سردار نقدی، نظامی بعثی عراقی که علاوه بر این که فرزند این آب و خاک نیست ، پرونده ی سیاسی- جنایی و پرونده های سنگین اخلاقی نیز دارد، همه چیز را می شود انتظار داشت. آیا کسی باور می کند که این شخص با آن گذشته ی مشکوک و مسکوت دلش برای نوجوانان ما بسوزد؟ آیا کسی می داند چه نقشه ها برای ایران و ایرانیان در سر دارد(۲). آیا پس از اینکه حمله ی عراق به ایران به نتیجه ی دلخواه نرسید، می خواهد جوانان ما را همانند جنایتکاران بعثی در خدمت جاه و مقام خود وخدایان خود بپروراند ؟
هر چند استفاده ی ابزاری از نوجوانان ایرانی چیز جدیدی نیست و سال ها حضور میلیونی کمتر از ۱۸ ساله ها طی ۸ سال جنگ خونین با دشمن عراقی بنام دفاع از اسلام و ایران توجیه می شد. ولی امروز، ۲۰ سال پس از پایان جنگ است که ، سازمان بسیج، نوجوانان ۱۴-۱۶ ساله را با باتوم و بیسیم و دیگر تجهیزات سرکوب به خیابان می فرستند تا به هموطنان خود حمله کنند و صحنه های دردناک و شرم آوری را به نمایش بگذارند. بسیجیان امروز نه برای “دفاع از وطن”، نه برای “ایدئولوژی انقلابی” و نه از روی “عشق به اسلام” بلکه صرفا برای پول هموطنان خود را سرکوب می کنند.
این جریان تا حدی به یک معضل تبدیل شده که حتی هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از مهره های تاثیرگذار نظام در این خصوص می گوید؛ نبايد بگذاريم اين نهاد در هياهوهای سياستزدگی، دچار تندرویها افراطيون و تفريطيون شود زیرا در هر دو صورت دچار ضلالت و گمراهی خواهد شد.
متاسفانه پدیده ی هویت زدایی نوجوانان ایرانی در حالی بروز کرده که اصول اخلاقی و فرهنگی جامعه رنگ باخته، خرافات جای اعتقادات دینی را گرفته و روابط اجتمائی نوجوانان بسیجی بجای اینکه در چارچوب ساختارهای زیربنائی جامعه تحت نظر خانواده برقرار شود بر اساس عضویت در تشکیلات سیاسی – نظامی – مافیای شکل می گیرد.
آیا می توان در کشوری که جامعه پذیری میلیون ها کودک و نوجوان به سردار نقدی وامثال او سپرده می شود، انتظار آسایش و امنیت و دموکراسی و احترام به حقوق بشر داشت؟ آیا نوجوانی که امروز باتوم بر سر مردم بیگناه بلند می کند، فردا یا پس فردا به هر بهانه، در خلوت خانه، چاقو به قلب همسرش فرو نخواهند کرد؟ یا در خیابان ها زن ها و دختران تنها را به تجاوز تهدید نخواهند کرد؟
بیهویتی نیروهای بسیجی حربه ای برای عدم مسوولیت پذیری و پاسخگویی سران رژیم منفور جمهوری اسلامی
بسیج امروز در کشور ما حقیقتی عظیم اما تلخ و دردناک است؛ جنسیتهای مختلف، زن و مرد، سنین مختلف، نوجوان و جوان و میانسال و پیر و کهنسال، اصناف مختلف، از دانشجو و طلبه و استاد دانشگاه و معلم مدرسه و دانش آموز و کارگر و کشاورز و بازاری و بقیه اصناف گوناگون مؤمن در سرتاسر کشور، در بسیج عضویت دارند، شرکت دارند؛ یعنی هیچ مرزی از جهت صنفی وجود ندارد، هیچ مرز جنسیتی وجود ندارد، هیچ مرز قومی و زبانی وجود ندارد.
خامنهای از ابتدای رهبریاش به خوبی میدانست به دنبال چیست و بسیج را ابزار مناسبی برای رسیدن به آن هدف یعنی تأسیس حکومت فاشیستی و تمامیتطلبانه دینی قلمداد کرده است.
تنها سازمانی که خامنهای در بدو به قدرت رسیدن توجه ویژهای به آن داشته و همواره به تقویت آن پرداخته بسیج بوده است تا جایی که حتی اعضای سپاه پاسداران و روحانیون به اندازه بسیجیان مورد علاقه و لطف رهبر کشور قرار نگرفتهاند.
بسیجیان به خلوت او راه دارند، از التفات ویژه برخوردارند و امروز عموم مقامات حساس و کلیدی کشور را اشغال کردهاند. این عشق متقابل از کجا آب میخورد؟ چرا خامنهای تا این حد به بسیجیان و بسیج توجه دارد که هیچ گونه مانع و رادعی را در برابر حرکات و اقدامات آنها نمیپذیرد؟ بسیجیان چرا به خامنهای ابراز علاقه میکنند؟
رژیمهایی که در عین تمامیتطلبی و اقتدارگرایی میخواهند خود را مردمی وانمود کنند عاشق سازمانی هستند که به نام و در لباس مردم عادی به سرکوب اشتغال می پردازند. خامنهای شیفته این کارکرد دوگانه یا چندگانه در عصر تخصصی شدن سازمانهای نظامی و سیاسی و اجتماعی است و بر آن تأکید میگذارد: اهمیت دیگر بسیج در این است که بسیج دارای یک جهت و یک بعد و متوجه یک منظور نیست. بسیج با اینکه هنر نظامی دارد و در خطوط مقدم میدان نبرد، هر جا که لازم بوده است، قرار گرفته و سختترین کارها را به عهده گرفته و انجام داده است، همه کاره است؛ یعنی در همه میدانها وقتی بسیج حضور داشته باشد، پیشرو است، پیشتاز است.
برای آنکه بسیج چنین کارکرد دوگانهای داشته باشد آموزش نظامی آن باید به جنگ شهری و پارتیزانی محدود شود چون این افراد و نیروها به کار جنگ کلاسیک و با ابزارهای مدرن نمیآیند. همین نوع آموزش است که این نیروها را طعمه خوبی برای استفاده در سرکوبهای شهری قرار میدهد.
ویژگیهای یاد شده در کنار توده ای بودن این نهاد، زمینه را برای فرار مسئولان حکومتی از مسئولیت سرکوب مردم و رفتارهای غیر قانونی آنها فراهم میکند. حتی در نظام جمهوری اسلامی و با قوانین مصوب آن نمیتوان در روز روشن به مردم بیدفاع کوچه و خیابان شلیک کرد یا افراد را در زندانهای غیررسمی شکنجه کرد. اما اگر افراد ظاهراً غیررسمی این کارها را بکنند دیگر حکومت مجبور به پاسخگویی مستقیم نخواهد بود.
از سوی دیگر فقدان مقررات درون سازمانی محدود کننده نیروهای بیتخصص و منفک از ساختارهای اجتماعی را به این سازمان جذب میکند. اعضای این سازمان را میتوان به خوبی دستکاری و مهندسی کرد و از آنها در سرکوبها به خوبی و بدون دردسر یا با هزینه اندک بهره گرفت.
تاریخچه شکل گیری بسیج از ابتدا تا امروز
بسیج مستضعفین با فرمان آیتالله خمینی در ۵ آذر ۱۳۵۸ تشکیل شد و پس از تصویب مجلس شورای اسلامی در دی ۱۳۵۹ به صورت قانونی رسمیت پیدا کرد ابتدا مدتی مجد و پس از آن سالک فرمانده بسیج بودند. محمدعلی رحمانی از سال ۱۳۶۲ مسئولیت آن را بر عهده گرفت او تا پایان جنگ هشت ساله عراق علیه ایران در این سمت فعالیت میکرد وی توانست با روشی نوین نیروهایی را از پیر و جوان از نقاط دور افتاده و روستاها تا ادارات و دانشگاهها و دانش آموزان و روحانیون را سازماندهی کرده و با افزایش پایگاههای مقاومت از ۷۰۰۰ به ۲۱۵۰۰ پایگاه نیرویی بزرگ را بوجود آورد تا در جهت اجرای فرمان خمینی به عنوان ارتش بیست میلیونی به جبهه اعزام نمایند که اعزام یکصد هزار نفری سپاه محمد حاصل این سازماندهی بود. رحمانی معتقد بود که بسیج باید به صورت یک نیروی مردمی و فراگیر باقی بماند وی تا سال ۱۳۷۰ در بسیج مستضعفین بود. پس از درگذشت خمینی فشار سپاه برای تبدیل بسیج مستضعفین به نیروی مقاومت بسیج افزایش پیدا کرد و در نهایت با خروج رحمانی از بسیج و تغییر ساختار نیروی مقاومت بسیج تشکیل شد و افشار به عنوان اولین فرمانده نیروی مقاومت بسیج منصوب گردید.
افشار در سال ۱۳۷۶ از فرماندهی بسیج استعفا داد و سردار سید محمد حجازی از سوی سید علی خامنه ای عهده دار مدیریت بسیج شد. در زمان ریاست وی فعالیت های اقتصادی بسیج در قالب قبول پروژه ها شتاب چشمگیری داشت. در سال 87 و مقارن با انتصاب عزیز جعفری به فرماندهی سپاه پاسداران اجرای طرح تحول سازمانی، بسیج را نیز دستخوش تغییرات جدی کرد . در راستای این تغییرات انتصاب فرمانده بسیج به فرمانده سپاه پاسداران محول شد که بر این اساس جنجالی ترین فرد یعنی حجت الاسلام طائب به فرماندهی نیروی مقاومت بسیج منصوب شد. وی شاگرد علی خامنه ای در دروس خارج فقه و اصول و داماد حجت الاسلام حسینی معروف به اخلاق در خانواده بود.
ریاست طائب بر بسیج مقارن با نا آرامی های انتخاباتی در سال 88 بود که بسیج با کاربرد ایده مشت آهنین نقش خود را در بسیاری از کشتارها و سرکوب های خونین به اثبات رساند.
عملکرد نیروهای بسیج تحت امر طائب در جریان اعتراضات پس از انتخابات با انتقادات زیادی روبرو شد. از جمله علی مطهری نماینده مجلس گفت: وقتی ما مدیریت بحران اخیر را به دست افرادی مانند طائب می دهیم که با باتوم بیشتر مأنوس است تا فکر و عقل و تدبیر، نتیجه همین خواهد بود.
مهدی کروبی هم طائب را به کارگردانی نمایش ترانه موسوی در صدا و سیما متهم کرد. به گفته کروبی او از یکی از اقوام خود که ترانه موسوی نام داشت برای تکذیب خبر قتل دختری به همین نام در جریان اعتراضات استفاده کردهبود.
پس از افشاگری رسانه ای در باره زیاده روی های بی حد و مرز طائب در کشتار معترضان به نتیجه انتخابات، وی ابتدا به عنوان یکی از کاندیداهای احراز پست وزارت اطلاعات مطرح شد اما در نهایت به سازمان اطلاعات سپاه که از دستگاههای موازی اطلاعاتی مد نظر رهبری است،راه یافت و سردار نقدی متهم فاجعه کوی دانشگاه به عنوان جانشین طائب در بسیج معرفی شد.
محمد رضا نقدی فردی عراقی و زاده شهر نجف است . وی در سال ۱۳۵۹ وارد مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق شد. او تا سال 64 در لشکر بدر بود و سپس در این سال به سپاه لبنان منتقل شد. نکته جالب اینکه این فرد عراقی در زمان پذیرش قطعنامه 598 از مسئولان هماهنگ کننده دفتر قطعنامه در ستاد کل نیروهای مسلح بود
نقدی پس از دوم خرداد به اتهام شکنجه کرباسچی و دیگر شهرداران متهم به 8 ماه حبس قطعی محکوم شد که این حکم هیچ وقت در باره وی به مرحله اجرا در نیامد.
در پرونده اعمال وی مواردی همچون حمله به کوی دانشگاه، مشارکت در تهیه طرح عزل خاتمی از ریاست جمهوری و ضرب و شتم عبدالله نوری و عطاأالله مهاجرانی دیده می شود.
نقدی اخیرا توانست 1 درصد از بودجه عمرانی استانها در برنامه پنجم توسعه به منظور گسترش پایگاههای بسیج را بدست آورد.
نقدی معتقد است که دید مردم نسبت به بسیج بهبود پیدا کرده و در این باره می گوید توده مردم همان دیدی که نسبت به بسیج داشتند را دارند و حتی دید آن ها بهتر از قبل نیز شده است
وی در خصوص برنامه های آتی بسیج نیز گفته در پایگاهها و مساجد، تغییر در نوع آموزشها را خواهیم داشت که بیشتر تکیه دارد بر آموزشهای جنگ نرم، اعتقادی و بصیریتی، زیرا قبلا آموزشها بیشتر بر جنبههای نظامی تکیه داشت .
نقدی افزوده است: قبلا صرف حضور و کار کردن در بسیج برای عضویت ملاک بود، اما امروز دیگر ارتقا و تعالی فکری و معنوی عضو بسیج است که اهمیت دارد، یعنی اعضای بسیج باید در گروههای تربیتی شرکت کنند تا بتواند عضویت خود را از عادی به فعال تبدیل کنند.
در پایان یادآور می شود؛ بی شک بسیج و سپاه از بدو تاسیس تا کنون نه تنها هیچ خدمتی به جامعه و مردم ایران زمین نکرده اند بلکه همواره در پی تجاوز و غارت بوده و هستند، امروز دیگر نمی توان غارت و اعمال سپاه در چپاول جان و مال مردم نادیده گرفت.
این انسان زدایی نسبت به این کودکان و نوجوانان بیگناه ظلمی کمتر از شکنجه و تجاوز و اعدام آنها نیست. استفاده ی ابزاری از کودکان و نوجوانان برای سرکوب جامعه ی مدنی از نظر امنیت اجتمایی و جانی و مالی و نیز یک خطر بزرک برای آینده سیاسی ایران و امنیت منطقه است.
حال سوال اصلی اینجا است، آیا باید بنشینیم و تماشا کنیم تا نسل جدیدی از کودکان، نوجوانان و جوانان ایرانی ، متعلق به خانواده های حاشیه نشین، درمانده و از هم گسیخته و بسیاری از آنها احتمالا معتاد، بجای اینکه حمایت و تربیت شوند به مزدوران و جنایتکاران آینده تبدیل شوند؟
آیا قرار است اجازه دهیم که عده ای فاسد و بیمار روانی، مست از قدرت باد آورده، برای حفظ منافع خود از نوجوانان ما حیوانات سرکوبگر، جنایتکار، فاسد و متجاوز بسازند؟
جواب این پرسش ها بر عهده شما؟