سایت خبری تحلیلی کیهان نوین
پاسخ به سوالات ماهنامه ” دیدگاه سوم ” (محمود خادمی)

پاسخ به سوالات ماهنامه ” دیدگاه سوم ” (محمود خادمی)

ماهنامه دیدگاه سوم : پیش از شروع ممنون میشوم که خود را معرفی کنید

????

زندانی سیاسی دو رژیم شاه و خمینی هستم که از سال 1349 با پیدا شدن سر و کله چند دبیر سیاسی ــ کسانیکه بخاطر فعالیتهای سیاسی بشهر دزفول تبعید شده و در دبیرستان های این شهر مشغول تدریس شده بودند ــ در دبیرستانی که من در آن مشغول تحصیل بودم ؛ فعالیت سیاسی خود را ــ در سال آخر دبیرستان ــ آغاز کردم . یکی از این دبیران ــ بنام حسین تاجمیر ریاحی که دبیر ادبیات و زبان ما بود ــ عضو گروه فلسطین بود . وی در همان سال بخاطر دیدن آموزش های نظامی در پایگاههای انقلابیون یمن ــ از طریق مرز عراق ــ از ایران خارج شد . من و تعداد دیگری از دانش آموزان که ارتباط بیشتری با وی داشتیم در همان سال توسط ساواک دزفول به مدت چند روز دستگیر شدیم . این دستگیری کوتاه مسیر زندگی مرا تغییر داد و قدم در راهی گذاشتم که هنوز به مقصد نهائی ــ یعنی آزادی و رهائی مردم از جور ستم و استبداد ــ ؛ نرسیده و ادامه دارد .

با ورود بدانشگاه و در بستر مناسب فعالیت ؛ طبعا” فعالیتهای من یشتر شد . در سال 51 در ارتباط با فعالیتهای دانشجوئی دستگیر و زندانی شدم . در سال 52 و بعد از آزادی از زندان ؛ همراه با یک گروه وابسته به سازمان مجاهدین به فعالیت خود ادامه دادم تا اینکه ؛ مجددا” در فروردین سال 54 دستگیر و زندانی شده و بعد از تقریبا” 3 سال زندان ؛ در آبان 1357 از زندان آزاد شدم .

در زندان با مجاهدین آشنا و در ارتباط قرار گرفته بودم . بعد از آزادی از زندان همراه با مجاهدین ؛ به مبارزه خود با رژیم سلطنتی و بعد رژیم خمینی ادامه دادم . بعد از پیروزی انقلاب در سال 1359 به اتهام ارتباط با مجاهدین و کاندیداتوری برای نمایندگی مجلس از طرف مجاهدین ؛ دستگیر و زندانی و در محاکمه ای چند دقیقه ای ــ در بهمن 59 ــ به 5 سال زندان محکوم شدم . مجددا” در خرداد ماه سال 60 تجدید محاکمه و در دادگاه ؛ به اعدام محکوم گردیدم . چند روز قبل از اعدام ؛ از زندان فرار کرده و توانستم با پیوستن مجدد به مجاهدین به مبارزه ام ؛ ادامه دهم . از چند سال قبل ضمن علاقمندی به مجاهدین ؛ جداگانه و بطور مستقل بعنوان یک فعال سیاسی در حد توانائی ؛ به مبارزه سیاسی خود با استبداد دینی ؛ ادامه میدهم .

 

ماهنامه دیدگاه سوم : ورود دوباره نیروهای ائتلاف به عراق و حملات هوایی به عراق و سوریه را جگونه ارزیابی می کنید ؟

محمود خادمی : حمله تجاوز کارانه امریکا بعراق در سال 2003 و اشغال این کشور ــ که تماما” بسود نظام ولایت فقیه در ایران تمام شد ــ ؛ شرایط را برای نفوذ ایران و صدور تروریسم و بنیادگرائی به این کشور فراهم کرد . نا امنی و بی ثباتی در عراق این کشور را به جولانگاه گروههای تروریستی تبدیل نمود . ادامه این وضعیت به ظهور داعش در عراق و سوریه منجر گردید . بقول ” ریچارد سیمور ” نویسنده چپ گرای امریکائی در روزنامه گاردین ” اشغال وحشیانه عراق توسط امریکا ؛ شورش وحشیانه داعش را بدنبال داشته است ” .

امروزه و با ظهور داعش و اشغال و تسلط این گروه بر قسمتی از خاک عراق و سوریه ؛ شکست و ناکامی امریکا در جنگی طولانی و پر هزینه اش با عراق ؛ بیش از هر زمانی عیان گردیده است . تهدید داعش در عراق و سوریه امریکا را ناگزیر کرده است ؛ با تشکیل ائتلافی از 40 کشور جهان ؛ برای دفاع و حفظ دستاوردهای بسیار ناچیزش در جنگ با عراق ؛ دوباره و این بار با بهانه دفع و نابودی داعش وارد جنگ دیگری باز هم در عراق ؛ شود .

وحشت امریکا از چشم طمع داعش به چاه های نفت در عراق و سوریه و به خطر افتادن شریان حیاتی اقتصاد و انرژی در جهان و همچنین بهم ریختگی ثبات سیاسی و امنیتی منطقه بوسیله داعش باعث شده است ؛ امریکا برای مقابله با این خطر در توافقی ضمنی و نانوشته با دشمن خود ــ ایران ــ به اتحادی عملی ؛ دست بزند .

امریکا همچنین به منظور جنگ با داعش با همراهی چند کشور عرب منطقه ــ که خود نقش اصلی را در کمک و قدرت یابی داعش داشته اند ــ ؛ یک ائتلاف تشکیل داده است . این ائتلاف اگر چه در حال حاضر عرصه ی منطقه ایی و بین المللی را بر رژیم ایران تنگ کرده است و منافع استراتژیک رژیم در عراق و سوریه را بخطر انداخته است ؛ اما پاسخ مناسب برای جنگ با داعش نمی باشد ( البته اگر هدف نهائی این ائتلاف صرفا” شکست و نابودی داعش باشد ) ؛ زیرا :

آنچه مسلم است و تا به امروز هم ثابت شده است ؛ ائتلاف جهانی علیه داعش صرفا” با حملات هوائی و بدون وارد کردن نیروی جنگی در روی زمین ؛ نمیتواند به پیروزی چندانی علیه داعش دست پیدا کند . و این در حالی است که امریکا و متحدان غربی اش گفته اند ؛ قصد فرستادن نیروی نظامی به عراق برای جنگ علیه داعش را ندارند و تا این تاریخ هم تصمیمی در این مورد نگرفته اند و کشور های عرب ــ سنی ــ عضو ائتلاف هم ؛ نه به لحاظ کمک نیروی نظامی برای جنگ زمینی با داعش ؛ از توان لازم برخوردارند و نه به خاطر پیوندهایشان با داعش ؛ هم پیمان قابل اتکائی برای امریکا بشمار میروند .

واقعیت این است که برای کشورهای عرب منطقه ؛ بخاطر تحقیر شدگی آنها توسط ایرانِ شیعی و به حاشیه رفتن و نادیده گرفته شدن حقوق شان توسط ایران و متحدان شیعی اش ؛ یعنی نوری المالکی در عراق و بشار اسد در سوریه ؛ داعش منبع الهام ؛ اعتماد به نفس و یک متحد مقطعی برای مقابله با تهدید شیعه در منطقه ؛ محسوب میشود . کما اینکه تعدادی از کشورهای عربِ منطقه ؛ متهم به همکاری و کمک به داعش برای قدرت گیری در برابر رژیم سوریه میباشند و در عراق هم ؛ داعش به کمک اهالی سنی به راحتی شهر های عراق را تصرف کرده است . یعنی به نظر نمی رسد ؛ امریکا روی کمک این کشور ها چندان ؛ حساب باز بکند .

بنابراین علیرغم سوء پیشینه رژیم ایران در سیاست خارجی منطقه ای و علیرغم حمایت آشکار از تروریسم و رشد بنیاد گرائی و به خطر انداختن منافع امریکا و غرب در منطقه ؛ به خاطر نفوذ منطقه ایی اش در عراق و سوریه ؛ به نظر میرسد در شرایط فعلی منطقه ــ که قسمتی از خاک عراق و سوریه به تصرف داعش در آمده است ــ ؛ ایران برای غرب و امریکا در غلیه بر تهدید داعش ؛ مخاطبی حذف ناشدنی است .

بنابراین اگر چه ممکن است در نهایت نیز میان ایران و امریکا ؛ توافقی رسمی صورت نگیرد ؛ اما بدون تردید عملا” همکاری غیر رسمی علیه داعش شروع شده ؛ در جریان است و در آینده تماسهای پشت پرده بیشتری هم برای هماهنگی نظامی و ….. صورت خواهد گرفت . بنابراین پدیده داعش اگرچه به لحاظ بین المللی یک درد سر است و خطراتی نیز ایجاد و توجه جهانیان را بخود جلب کرده است ؛ ولی برای ایران یک ” امداد غیبی ” است که موقتا” میتواند در رفع فشارهای دیپلماتیک غرب و امریکا و همچنین در حل و فصل پرونده اتمی ؛ به کمک رژیم بیاید .

 

ماهنامه دیدگاه سوم : آیا جمهوری اسلامی ” حق مسلم ” را فدای بقا خواهد کرد ؟

محمود خادمی : بطور واقعی اگر این رژیم و آخوندها ؛ ذره ای از حس مردم دوستی ؛ میهن پرستی و عرق ملی برخوردار بودند ؛ بجای تسلیم و زبونی در مقابل خواستهای غرب و امریکا ؛ از ” حق مسلم ” اتمی کوتاه می آمدند و تسلیم اراده مردم و مصالح ملی کشور میشدند و صادقانه با پوزش خواهی از درگاه مردم شریف ایران به آنها میگفتند که ؛ از آغاز هم انرژی هسته ای هیچ ” حق مسلم ” ی نبوده است و حق مسلم شما مردم عزیز ایران آزادی ؛ صلح و امنیت ؛ رفاه و عدالت است . ولی چه میشود کرد که ضدیت آخوند ها و نظام دینی با منافع ملی و منافع مردم ؛ ذاتی و ساختاری است و نباید از این رژیم ؛ چنین انتظاری را داشت .

اما با نگاهی به موضع گیریهای باندهای درونی رژیم در این یکسالی که از مذاکرات اتمی ایران با 5+1 گذشته است ؛ متوجه میشویم که اگر چه در این مدت ؛ جنگ و دعوا میان باندها بر سر موضوعات مورد مذاکره بی وقفه وجود داشته است ؛ اما هیچوقت ” اصل مذاکرات اتمی ” ؛ موضوع مورد مناقشه و یا تشدید جنگ و دعوای باندها و دستجات درونی رژیم نبوده است . یعنی همه باندها بر سر ادامه مذاکرات اتمی ؛ متفق القول هستند و هیچ باند و جناحی خواستار تعطیل و پایان مذاکرات نیست . حسن روحانی در مورد توافق همه باندهای رژیم بر سر ادامه مذاکرات میگوید :

” هیچ کس به ما نمی گوید که شما مسئله اتمی را حل نکنید ؛ ولش کنید . همه میگویند مذاکره جدی انجام دهید ؛ همه میگویند این معضل را حل کنید .

پس علت مخالفت خوانیها و اعتراضات دستجات طرفدار ولی فقیه و جریان فشار ” دلواپسان ” چه میباشد ؟ مخالفت و نق زدنهای باند ولی فقیه ؛ نه بخاطر مذاکرات جاری میان تیم مذاکره کننده ایرانی با تیم 5+1 ؛ بلکه بخاطر ترس از پیامدها و نتایج مذاکرات است . آنها خوب میدانند که اگر مذاکرات اتمی با غرب با موفقیت به پایان برسد ؛ توازن قوا و آرایش قدرت به نفع باند پیش برنده مذاکرات ــ باند رفسنجانی ؛ روحانی ــ تغییر خواهد کرد و از سهمیه اصولگرایانِ باند ولی فقیه از قدرت ؛ در آینده کاسته خواهد شد . یعنی دعوائی که این روزها بظاهر بر سر پرونده اتمی و مذاکره با غرب ؛ میان باند ولی فقیه و باند رفسنجانی ؛ روحانی در جریان است ؛ در واقع بر سر سهم آینده هر باند ؛ از قدرت و ثروت میباشد .

واقعیت این است که اوضاع وخامت بار اقتصادی و اجتماعی به نقطه ای رسیده است که ؛ شرایط ریسک بردار نیست . در این شرایط کلیت نظام و بخصوص باند ولی فقیه ــ مسبب اصلی این وضعیت ــ ؛ خطر وقوع شورشهای اجتماعیِ مردم گرسنه و ناراضی را بیش از هر زمان دیگری ؛ در بیخ گوش خود حس میکنند . این امر باعث شده همه جناحهای رژیم به میز مذاکرات اتمی ژنو ؛ بعنوان یگانه فرشته نجات خود ؛ چشم بدوزند .

یعنی برای همه باندهای رژیم پذیرش هر عقب نشینی و ذلتی در مسیر مذاکرات اتمی ؛ البته پس از مقداری نق و نوق ها و اما و اگر های گمراه کننده ؛ به خواسته ای مشترک تبدیل شده است . یعنی نیاز شدید رژیم برای رهائی از فشار تحریمهای فلج کننده و وضعیت مرگبار کنونی ؛ واقعیت ادامه مذاکرات اتمی را بعنوان تنها راه نجات ؛ به کل نظام تحمیل کرده است .

اما مشکل اصلی که در مسیر توافق اتمی میان ایران و امریکا وجود دارد نه بر سر کم و زیاد بودن تعداد سانتریفیوژ ها و یا ادامه کار کارخانه آب سنگین اراک و …. ؛ بلکه مشکلی است سیاسی ــ سیاست مخرب منطقه ای رژیم ؛ حمایت و ترویج تروریسم و بنیادگرائی در منطقه ؛ مخالفت و اخلال در ایجاد صلح میان اسرائیل و فلسطین ؛ کمک به بشار اسد ؛ نقض حقوق بشر و ….. ــ . دوگانه گوئی ها و تناقض بافی های ولی فقیه ــ هم بی فایده و بی نتیجه دانستن مذاکرات و هم تشویق و توافق با ادامه مذاکرات و ….. ــ هم از همین جا ناشی میشود ؛ از اینکه مسیر مذاکرات اتمی بسمت طرح این موضوعات تغییر جهت دهد و رژیم در مسیر دو راهی انتخاب میان ادامه و تشدید تحریم و یا تغییر سیاست قرار گیرد .

بنابراین توافق احتمالیِ نهائیِ اتمی که بطور حتم توافقی میان ایران و امریکا خواهد بود ــ باند ولی فقیه فاش کرده است در دور جدید مذاکرات بیش از 10 دیدار و مذاکره مخفیانه میان ایران و امریکا وجود داشته است ــ ؛ توافقی است بر سر مسائل سیاسی مورد اختلاف دو کشور در طول 35 سال حکومت آخوندها . بخصوص این توافق در شرایط جدید منطقه ــ ظهور داعش و اشغال قسمت هایی از خاک عراق و سوریه ــ در گرو هم جبهه گی ــ ولو پنهان و اعلام نشده ــ رژیم با ائتلاف جهانی ؛ علیه داعش میباشد .

اما از آنجا که جبهه جهانی ضد داعش ؛ جبهه ضد بشار اسد در سوریه هم هست ؛ شرط هم جبهه گی با این جبهه ؛ برای رژیم مساوی است با ؛ موافقت با از دست دادن سوریه ؛ که پذیرش آن برای رژیم آسان نیست . البته برکناری نوری المالکی در عراق ؛ شروع بمباران های ائتلاف در سوریه ــ که به معنای از دست رفته دانستن سوریه است ــ و خروج حماس از هم پیمانی با رژیم و ….. کاتالیزور و معین عمل این هم جبهه گی است . روشن است که اگر رژیم بخواهد جان سختی نشان دهد و به تعادل استراتژیک گذشته وفادار بماند ؛ از توافق اتمی هم خبری نخواهد بود .

تناقض مرگبار رژیم هم از همینجا شروع میشود . یعنی در حالی که ادامه حکومت آخوندها به موافقت مذاکرات اتمی گره خورده است و در حالیکه شرط پیشرفت مذاکرات اتمی و رسیدن به توافق اتمی به توافق سیاسی و هم جبهه گی با ائتلاف ضد داعش وابسته است ؛ از دست دادن سوریه برای نظام ایران مشکل و به معنی از دست دادن یکی از چوبهای زیر بغل نظام است .

اینکه ؛ آیا رژیم حاضر خواهد شد از ” حق مسلم ” اتمی چشم بپوشد و به عواقب سیاسی آن تن بسپارد یا نه ؟ نمیدانم ؛ اما خوب میدانم که بدون توافق اتمی ؛ ادامه این نظام نا ممکن است . بنابراین در چنین شرایطی ؛ در حالیکه راه ترک میز مذاکره و زانو زدن در پشت میز ؛ بسته است و راه رو به جلو هم در گرو سازش با غرب و امریکا و پذیرش شروط سیاسی آنها میباشد ؛ آیا رژیم از ترس مرگ دست بخودکشی میزند یا نه ؟ باید منتظر آینده ماند .

 

ماهنامه دیدگاه سوم : آیا حسن روحانی و شرکاء قادر به تغییر اساسی در اقتصاد و اوضاع سیاسی ایران ؛ خواهند شد ؟

محمود خادمی : روحانی در شرایطی به ولی فقیه تحمیل شد که رژیم در سر فصل تغییر قرار داشت و میبایست برای بودن و نبودن خود ؛ تصمیم میگرفت . بعبارتی ؛ روحانی پاسخِ حداقلی و کم خطر ولی فقیه بود به مشکلات اقتصادی و رفع نگرانی های معیشتی مردم ؛ از طریق ایجاد فضای باز خارجی ؛ شکستن بن بست مذاکرات اتمی ؛ توافق با غرب و امریکا و رفع تحریمها .

روحانی در شرایطی بعنوان رئیس جمهور نظام به ولی فقیه تحمیل شد که ؛ امکان ادامه راهکارها و سیاستهای گذشته ؛ دیگر وجود نداشت . یعنی وضعیت رژیم بلحاظ سیاسی ؛ اقتصادی ؛ فرهنگی و …… به نقطه ای رسیده بود که باید در سیاستها و راهکارهای حکومتگری ؛ برای حفظ نظام تغییر بوجود آید . بگذریم که با وجود این ضرورت و اجبار ؛ حسن روحانی از اختیارات لازم برای تغییر برخوردار نشده است .

اما در ایران ؛ هسته اصلی و تصمیم گیرندهِ اولِ قدرت ؛ نه رئیس جمهور بلکه ولی فقیه و نهادهای انتصابی او ” شورای نگهبان ” ؛ ” مجلس خبرگان ” و ….. میباشند و قانون اساسی نظام هم این قدر قدرتی ولی فقیه را قانونی کرده است . بنابراین در چنین ساختاری ؛ انتظار معجزه از رئیس جمهوری که ؛ هم قدرت چندانی ندارد و هم به ولایت فقیه معتقد است ؛ انتظاری بیهوده است .

در یک کلام ؛ حسن روحانی اصلا” معتقد نیست که باید در حمایت از حقوق مردم با ولی فقیه سر شاخ شود . بی دلیل نبود که باهنر نایب رئیس مجلس موقع پیروزی حسن روحانی گفته بود ” روحانی آدمی نیست که از سیاستهای کلی نظام تخطی و عدول کند و در این زمینه نگرانی وجود ندارد ” .

ضمن اینکه در این ساختار ؛ هر تصمیم گیری مستقل و مخالفِ ولی فقیهِ حسن روحانی ؛ با مانع جدی ولی فقیه و نهادهای وابسته به وی ؛ روبرو میشود . و از آنجا که در این نظام امکان خلع ید از ولی فقیه هم وجود ندارد ؛ نه روحانی و نه هیچ رئیس جمهور وفادار به این ساختار و متعهد به ولی فقیه دیگری ؛ نمی تواند گشایشی در وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور ؛ ایجاد کند .

در باره مذاکرات اتمی هم اگر واقع بین باشیم می بینیم که ؛ در صورت موفقیت مذاکرات اتمی و فرض لغو تمامی تحریمها هم ؛ مشکلات اقتصادی بر طرف نخواهد شد و بهبودی در وضعیت معیشتی ؛ فقر و فاقه مردم و بیکاری و گرانی و ….. حاصل نمی شود . علی لاریجانی در 5 آذر سال گذشته با اشاره به بند و زنجیرهائی که در داخل به پای اقتصاد کشور بسته شده گفت ” اقتصاد ایران از بند و زنجیرهای داخلی از رمق افتاده است ” .

یعنی در شرایط لغو کامل تحریم ها ؛ اقتصاد دلالی و اقتصادی که در اثر فساد ؛ غارت و چپاولهای نجومی سپاه ؛ بیت خامنه ای و باندهای دزد و فاسدِ سهیم در قدرت از نا و رمق افتاده و متلاشی شده است ؛ بسادگی و در کوتاه مدت و بدون تغییرات بنیادی در ساختارها ؛ امکان باز سازی و نو سازی ؛ ندارد .

راستی روحانی که خود یک آخوند است می تواند مانع هزینه کردن دارائی ها و درآمدهای کشور برای نهادهای دینی ؛ ساختن مسجد و مدارس دینی ؛ خرج ترمیم و باز سازی اماکن مذهبی و خرج های حوزه های دینی در داخل و خارج شود ؟ میتواند با فتاوی آخوندهای گردن کلفت که عمدتا” هم به فساد اقتصادی آلوده اند و مالک کارخانه ها و معادن میباشند در بیافتد ؟ آیت الله هائی که میتوانند با یک فتوا حرام و حلالها را جابجا بکنند و براحتی و بدون هیچ تلاش و زحمتی ثروت و سرمایه های کشور را به یغما می برند .

بنابراین اگر هم در شرایط توافق اتمی و لغو تحریمها گشایشی در زمینه اقتصادی محقق شود ؛ این گشایش رو بسوی باندهای دزد و غارتگر حاکم و تسهیل غارت بیشتر برای آنان دارد و نه مردم فقیر ؛ محروم و بی پناه ایران .

اما به لحاظ سیاسی ؛ اگر مذاکرات اتمی با موافقیت بپایان برسد معادله قدرت به نفع باند رفسنجانی تغییر جهت خواهد داد و فضای سیاسی کشور حول خامنه ای و ضد خامنه ای ــ رفسنجانی ــ قطب بندی میشود و شکاف جدیدی سر بر میاورد . رفسنجانی به لحاظ دیدگاههای سیاسی و عقیدتی با خامنه ای تفاوتهائی دارد و به قرائتی متفاوت با خامنه ای از اسلام معتقد است ؛ قرائتی که ممکن است منجر به تغییراتی در ساختار دینی نظام و حذف تدریجی ولی فقیه و گشایش ولو محدود و قطره چکانی در فضای بسته کنونی شود . در نهایت اما ؛ بسیار بعید میدانم که ولی فقیه حاضر به چنین گشایشی و یا تقسیم مسالمت آمیز قدرت با رفسنجانی بشود .

 

ماهنامه دیدگاه سوم : آیا اپوزسیون در روند مسائل در ایران و خاورمیانه نقش مداخله گری دارد ؟

محمود خادمی : قیام اعتراضی مردم در سال 88 که در اعتراض به تقلب انتخاباتی آغاز شده بود ؛ اگر چه در ناکار آمدی و خیانت اصلاح طلبان و رهبران نمادین جنبش ؛ به شکست انجامید ؛ اما یک راه نجات از دست این رژیم را ؛ در پیش پای مردم ایران قرار داد و بشکلی تکلیف و وظایف اپوزیسیون را مشخص کرد .

از شکست و ناکامی این قیام ؛ سرنگونی و تغییر از بیرون نظام بعنوان تنها راه نجات قد برافراشت و از آن ببعد بسترِ اصلیِ مبارزهِ مردم مشخص شد . یعنی از آن ببعد هر حرکت اعتراضی در متن متفاوتی اتفاق میافتد و قانونمند ؛ سمت و سوی تعرض به کل نظام را پیدا میکند .

پاسخ سرکوبگرانه و جنایتکارانه رژیم به اعتراضات مسالمت آمیز در سال 88 ؛ برای مردم ایران روشن نمود که آنان با رژیمی مواجه اند که تصمیم دارد و میخواهد بهر قیمتی و با هر رفتاری با مردم ؛ به حکومت خود ادامه دهد . از طرفی دیگر هم اوضاع نابسامان اقتصادی ؛ فقر و گرسنگی ؛ بیکاری و گرانی و …. نمی تواند علی غیر النهایه با صبر و بردباری مردم تحمل شود ؛ ضمن اینکه امروزه دیگر برای مردم ایران روشن شده است که عطش سوزان آنان به آزادی و حقوق بشر هم در این رژیم بر طرف نمی شود ؛ بنابراین و حتما” یک انفجار اجتماعی در چشم انداز قرار دارد .

در تحولات پیش رو در آینده ؛ نسل جوان ایران ؛ دانشجویان دلیر کشور و زنان شجاع و آزادیخواه در داخل ؛ پایه و پتانسیل اصلی برای هر تغییر میباشند . اپوزیسیون در داخل و خارج کشور باید از آنها انرژی و انگیزه بگیرد ؛ کما اینکه ” صور اسرافیل ” همین جوانان و دانشجویان ؛ اپوزیسیون به کما رفته در خارج کشور را ؛ در سال 88 از خواب گران بیدار نمود .

من معتقدم که ؛ نهایتا” هم با محوریت همین نسل و همین مردان و زنان دلیر ؛ پیروزی بر استبداد دینی تقدیم مردمِ ایران خواهد شد . بنابراین باید تلاش شود و نیروهای سیاسی خارج کشور وظیفه دارند از متن همین نیرو ؛ قهرمان هائی برای رهبری و هدایت جنبش مردم ؛ پرورش دهند . رسالت نیروهای سیاسی خارج کشور رهبری کردن سیاسی جامعه ایران نیست چون ؛ الزامات و شرایط چنین مسئولیتی وجود ندارد ؛ مسئولیت و بزرگترین مسئولیت نیروهای سیاسی خارج کشور زمینه سازی و کمک به پرورش این قهرمانان است . بنابراین من چشم به داخل کشور دوخته ام و دلی در گرو دخالتگری های اپوزیسیون خارج کشور ؛ در ایران و بخصوص در خاورمیانه ندارم .

 

ماهنامه دیدگاه سوم : موقعیت کنونی ایران را چگونه ارزیابی میکنید ؟

محمود خادمی :

1 ) به لحاظ خارجی و بین المللی : با برکناری نوری المالکی از نخست وزیری عراق و با بخطر افتاده شدن بشار اسد در سوریه ــ بعد از ائتلاف جهانی علیه داعش و بمباران مواضعی در خاک سوریه توسط جنگنده های امریکائی ــ ؛ سر پلهای استراتژیک رژیم در منطقه در حالی از دست میروند که جمهوری اسلامی در شکل گیری نظم جدید منطقه یی هم به بازی گرفته نشده ــ در ائتلاف جهانی علیه داعش رژیم ایران شرکت ندارد ــ و سَر ش بی کلاه مانده است .

بنابراین با شرایط جدید منطقه و حوادث عراق و سوریه و ظهور داعش و تصرف قسمتی از خاک عراق و سوریه و تشکیل ” دولت اسلامی شام و عراق ” ؛ دست رژیم ایران در دخالت گری در این دو کشور ؛ کوتاه و یا به حداقل رسیده است و دیگر رژیم نمی تواند با تعادل استراتژیک گذشته ؛ سیاست منطقه ای خود را پیش ببرد . ضمن اینکه ؛ هدف نهائی مذاکرات اتمی هم ؛ تعیین جایگاه جدید منطقه ای رژیم است . یعنی کاستن از نقش مخرب رژیم در تحولات منطقه ؛ یعنی مهار منطقه ای و کاهش نقش تنش آفرین رژیم و ایجاد تعادلی که منافع امریکا در منطقه ؛ آسیب کمتری ببیند . و اینهم روشن است که ؛ در صورتیکه امریکا نتواند بر نقش مخرب و ویرانگر رژیم در منطقه مهار بزند ؛ از توافق اتمی و لغو تحریم ها هم خبری نخواهد بود .

2 ) بلحاظ داخلی : پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری محصول و مدیون همدلی و توافق ولی فقیه و باندهای مختلف نظام ؛ برای تغییر در عرصه اتمی و سیاست خارجی بود . از آنجا که قدم گذاشتن و پیمودن مسیر در عرصه راهبرد جدید ؛ با همکاران و همقطاران قدیم ــ احمدی نژاد و جلیلی و …… ــ امکانپذیر نبود و نیاز به مدیریتی بود که زمینه ها و توانایی لازم برای انطباق با مسیر جدید و گشودن بن بست های مسیر را داشته باشد ؛ حسن روحانی رئیس جمهور شد و تیم جدیدی ــ در وزارت خارجه ــ پی گیر مذاکرات اتمی شدند . اما

با رئیس جمهور شدن حسن روحانی ؛ توازن قوا در ساختار قدرت مقداری به ضرر باند مسلط ــ باند ولی فقیه ــ چرخش نموده و از قدرت بلامنازع ولی فقیه کاسته شده است و رفسنجانی دوباره وارد دایره قدرت شده و به مرکز ثقلی برای گرد آمدن تعدادی از مطرود شدگان نظام و از جمله اصلاح طلبان ؛ تبدیل شده است .

رفسنجانی در پی ایجاد ” سوپاپ های اطمینان ” برای پیشگیری از شورش ها و انفجارات اجتماعی است و بهمین منظور تلاش دارد با کسب اهرمهای بیشتر قدرت از طریق روحانی و با یار گیری از میان آخوندها و مراجع سر شناس ؛ با تغییراتی در ساختار نظام و کاستن از هژمونی ولی فقیه ؛ راه اعتدال را برای دولت روحانی ؛ باز نماید .

با روی کار آمدن روحانی و قدرت گیری تدریجی رفسنجانی ــ که در صورت موفقیت مذاکرات اتمی ؛ بر قدرتش باز هم افزوده خواهد شد ــ اختلافات باندهای رژیم شدت بی سابقه ای خواهد گرفت و کشمکشها بعرصه های مختلف حکومتی از مجلس و سپاه تا تریبونهای نماز جمعه و رادیو تلویزیون و …. کشانده میشود . در چنین شرایطی بحرانهای حل ناشده و حل نشدنی اقتصادی و اجتماعی هم مزید بر علت شده و بر دامنه جنگ و دعواها می افزاید و زمینه های بیشتری برای به صحنه آمدن مردم و شروع اعتراضات فراهم میشود .

بهر حال نظام حاکم بر ایران نظامی است ضد ملی و ضد مردمی که در آن ؛ منافع کشور و مردم ایران با منافع آخوندهای حاکم بر کشور در تضاد است و این تضاد ذاتی و ساختاری است . یعنی روحانی و یا هر کس دیگر که در چارچوب این نظام بر سرکار بیاید ؛ چون ملزم و معتقد به حفظ ساختار دینی نظام و ولایت فقیه است ؛ نمی تواند مدافع ” حق حاکمیت ملی ” و حافظ منافع ملی کشور و دفاع از حقوق مردم باشد .

اما در صورت موفقیت باند رفسنجانی ــ روحانی به تغییرات و گشایش های جزئی هم ؛ مردم ساکت نمی شوند . اوضاع کشور به نقطه ای رسیده است که پاسخ به انبوه مسائل و مشکلات کشور و مردم ایران ؛ پاسخی رفرمیستی نمیباشد . یعنی پاسخ ” امید و تدبیر ” حس روحانی ؛ کار ساز مشکلات موجود مردم و کشور نمی باشد . خلاصه کلام اینکه ؛ اصلاح و میانه روی نه اپوزیسیون است و نه بدیل مناسب برای حکومت . تنها در انقلاب و سرنگونی تمامیت این رژیم ؛ راهی برای نجات مردم ایران متصور است . بنابراین وظیفه نیروهای سیاسی و دلسوزان مردم و کشور ؛ مسلط و فراگیر کردن گفتمان سرنگونی این رژیم در بستر یک انقلاب اجتماعی است .

 

18.11.2014

27 آبان 1393

arezo1953@yahoo.de

کیهان نوین ققنوسی است که از خاکستر کیهان غصب شده توسط جمهوری اسلامی و فریاد آزادیخواهی ملت ایران متولد شده و با هدف مرتبط ساختن ایرانیان پراکنده در همه ی کشور ها و آگاه ساختن آنان از اوضاع و احوال و آنچه به ایران مربوط است، نفس می کشد.'