سایت خبری تحلیلی کیهان نوین

بخشنامه جدید در اوین: آزادی زندانیان سبز از درب اصلی زندان ممنوع!

چند ماهی است که در اوین بخشنامه کرده اند که “زندانیان فتنه” را که حکمشان به پایان می رسد، از در اصلی زندان آزاد نکنند. نکند که از “آزادی استقبال شود”، نکند که از “رهایی” عکسی بگیرند و راز مقاومت و “حقارت اسارت” برملا شود.
0,,3089745_4,00
کیهان نوین: احکام بازداشتی که ۴۸ ساعت قبل از پایان زمان قانونی تبلیغات انتخاباتی صادر شده بود، هنوز چند ساعتی از پایان رای گیری نگذشته بود که در گوشه گوشه شهر و کشور اجرایی شدند. بوی کودتا که شنبه ایران را پر کرد، همه گفتند “بگیر و ببند” می کنند. بهتر است در خانه نمانید، شاید اسم شما هم در لیست شان باشد. “لیست ایشان” روز به روز بلند و بلندتر شد، اما نهال مقاومتی مدنی روییده بود که کسی را یارای ایستادگی در برابر قدکشیدن و بالاندگی آن نبود.
چرا می گیرند؟ طبیعی است: به این سرمایه اجتماعی رشک می برند، پس “گروگان گیری” می کنند. این توصیف، تشبیه و تحلیل خیلی زود فراگیر شد و هر روز نشانه هایی از این تحلیل در مورد بازداشت فعالان سبز آشکار می شد. نوع بازداشت ها، بی خبری ها، شکنجه ها، شیوه برخورد بازجویان، تطمیع عفونویسی، پیام های درگوشی به اطرافیان و …. همه و همه بیشتر به گروگان گیری شبیه بود تا به روند قضایی و حقوقی.
حالا بیش از پنج سال از آن روزها گذشته است و سبزهایی که سر تسلیم فرود نیاوردند، یکی پس از دیگری چنان آزاد می شوند که آنها دوست ندارند. هر چه می توانستند کردند: احکام بلندمدت، شلاق، شکنجه، توهین، انفرادی های مکرر، بازرسی و ضرب و شتم، محرومیت از مرخصی و درمان و حتی از یک تماس تلفنی با خانواده ها. اما:
حالا اندک اندک فصل رهایی هاست. اما آنها هنوز هم از آزادی می ترسند، حتی از آزادی به سادگی عبور از دیوار زندان پس از پایان حکم ظالمانه بیدادگاه خودشان. آنها هنوز هم گروگان گیرند…
حالا چند ماهی است که در اوین بخشنامه جدیدی صادر کرده اند. بخشنامه کرده اند که “زندانیان فتنه” را که حکمشان به پایان می رسد، از در اصلی زندان آزاد نکنند. نکند که از “آزادی استقبال شود”، نکند که از “رهایی” عکسی بگیرند و راز مقاومت و “حقارت اسارت” برملا شود.
از سال پیش شروع شد، وقتی عبدالله مومنی قرار بود پس از پنج سال حبس مداوم آزاد شود. از مدتی پیش مژده آزادیی که پیش از بهار می آید، در شبکه های اجتماعی جنبش سبز دهان به دهان می چرخید. اما ناگهان یک روز قبل گروگان گیران باز دست به کار شدند و آمبولانسی با پنجره های رنگ شده و مات در گوشه خیابانی کیلومترها دور تر از اوین ترمز کرد و “گروگان” در خیابان آزاد شد. مثل پایان خوش همه داستان های آدم ربایی.
بعد از آن این شیوه دیگر رسمیت یافت. مصطفی ریسمان باف زندانی سبز که او هم پس از یک دوره حبس مداوم و قریب به دو ساله قرار بود آزاد شود، به جای طی تشریفات اداری زندان بر مرکب گروگان گیران سوار شد و جایی میان شهر رها شد. او که حتی تاریخ آزادی اش را به خانواده و دوستان نزدیکش نیز نگفته بود. و باز نفر بعدی و بعدی …
هفته گذشته وقتی سیامک قادری روزنامه نگار سبزی که چهار سال اسارت را بی لحظه ای وقفه در حسرت یک آخ گذاشت و گذراند، قرار بود طبق تقویم قضایی آزاد شود، آدم ربایان باز دست به کار شدند و او را در اتومبیلی نشاندند که مقصدش روشن نبود. از در زندان همانگونه خارج شد که روز بازداشتش به عنوان متهم! کسی نباید سرافرازی اسرای سبز را ببیند، و او را هم در خیابانی از خیابان های شهر رها کردند.
بازهم می گویید گروگانگیری نیست؟
اما در همین شیوه فریبکارانه نیز لطیفه ای است، اگر تامل کنند. آری، چه چیز شکوهمندتر از آن که فرزندان ملت را جایی در دل شهر تحویل همان مردم دهند، مگر آن ها تنها متعلق به خانواده و دوستانشان هستند؟ آن ها برای مردمشان بوده اند و هستند، و به میان آن ها باز می گردند.

کیهان نوین ققنوسی است که از خاکستر کیهان غصب شده توسط جمهوری اسلامی و فریاد آزادیخواهی ملت ایران متولد شده و با هدف مرتبط ساختن ایرانیان پراکنده در همه ی کشور ها و آگاه ساختن آنان از اوضاع و احوال و آنچه به ایران مربوط است، نفس می کشد.'